چرا بایست از هول قیامت
چنین تشویشها بر دل کشیدن.
ناصرخسرو.
معلف اسبان تازی را خران بگرفته انددر چنین تشویش ملک ای زیرکان افسار کو.
سنایی.
خار فتنه مادت تشویش ملک و دولت باشد. ( سندبادنامه ص 203 ). سلطان از جهت وفات پدر و تشویش حال غزنه از آن مهم بازماند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 216 ).در آن ره رفتن از تشویش و تاراج
به ترک تاج کرده ترک را تاج.
نظامی.
تا نظر بر جهت نقاب نبست دل ز تشویش و اضطراب نرست.
نظامی.
چون حاجتش برآمد و تشویش خاطرش برفت ، وفاء نذرش به وجود شرط لازم آمد. ( گلستان ). مریدی گفت پیری را چه کنم کز خلایق به رنج اندرم ازبس که بزیارتم همی آیند و اوقات مرا از تردد ایشان تشویش همی باشد. ( گلستان ).یابه تشویش و غصه راضی شو
یا جگربند پیش زاغ بنه.
( گلستان ).
بازرستم من ز تشویش و عذاب دوش خوش خفتم در آن بی خوف خواب.
مولوی.
ای ز دلها برده صد تشویش رانوبت تو شد بجنبان ریش را.
مولوی.
شب را چون گذرانید با تشویش آوازهای قوالان و غلبه آن جمع که رقص میکردند. ( انیس الطالبین بخاری ص 141 ).