تشوق

لغت نامه دهخدا

تشوق. [ ت َ ش َوْ وُ ] ( ع مص ) آرزومند شدن و آرزومندی نمودن. ( تاج المصادر بیهقی ). آرزومندی نمودن. ( زوزنی ) ( از غیاث اللغات ). ظاهر کردن شوق را و بتکلف آرزومندی کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). آرزومندی نمودن و ظاهر کردن شوق را بتکلف. ( آنندراج ). بتکلف اظهار شوق کردن. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

۱-( مصدر ) آرزومند شدن . ۲- ( اسم ) آرزومندی .
آرزومند شدن و آرزومندی نمودن

فرهنگ معین

(تَ شَ وُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) آرزومند شدن .

فرهنگ عمید

اظهار اشتیاق کردن، شوق شدید ظاهر ساختن.

پیشنهاد کاربران

بپرس