تشنه شدن


مترادف تشنه شدن: احساس تشنگی کردن، عطشان شدن، عطش یافتن، مشتاق شدن، آرزومند شدن

لغت نامه دهخدا

تشنه شدن. [ ت ِ ن َ / ن ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) عطشان شدن. خواهان نوشیدن شدن :
چون تشنه شوم به رشته جان
آبی ز جگر کشید خواهم.
خاقانی.
|| سخت خواهان و آرزومند شدن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) :
مستمع چون تشنه و جوینده شد
واعظ ار مرده بود گوینده شد.
مولوی.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- عطش یافتن . ۲- مشتاق چیزی شدن .

مترادف ها

dry (فعل)
خشک کردن، تشنه شدن، خشکانیدن

فارسی به عربی

جاف

پیشنهاد کاربران

بپرس