تشمر
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. با ناز و تکبر خرامیدن و رفتن.
۳. آمادۀ کاری شدن
پیشنهاد کاربران
آماده شدن
مهیا شدن
. . . چون شیر تشمر او مشاهدت کرد. . .
کلیله و دمنه
مهیا شدن
. . . چون شیر تشمر او مشاهدت کرد. . .
کلیله و دمنه