[ویکی الکتاب] معنی لَا تَشْعُرُونَ: درک نمی کنید(کلمه شعور که به معنای ادراک دقیق است از ماده شعر - به فتح شین گرفته شده ، که به معنای مو بوده و ادراک دقیق را از آنجا که مانند مو باریک است ، شعور خواندهاند و مورد استعمال این کلمه محسوسات است ، نه معقولات و به همین جهت حواس ظاهری را مشا...
ریشه کلمه:
شعر (۳۸ بار)
(به کسر - ش) دانستن. زیرکی «شعر شعراً: علم به - شعر لکذا: فطن له» و در نزد اهل عربیّت کلامی اسن که وزن و قافیه داشته باشد (اقرب الموارد). طبرسی ذیل آیه 154 بقره فرموده: شعور اول علم است از راه مشاعر و حواس... و به قولی شعور ادراک دقیق است و مأخوذ از شعر به معنی موی که دقیق و نازک است و از آن است شاعر که به اقامه وزن و نظم متفظن است طوری که دیگران نیستند. راغب گوید: شاعر به علت فطنت و دقّت معرفت شاعر نامیده شده. شعر در اصل علمدقیق است... و در تعارف نام کلام موزون و قافیه دار شده، شاعرآن است که صنعت شعر داند. خلاصه آنکه: شعر در اصل به معنی دانستن و توجّه خاص است و در اصطلاح به کلام موزون و قافیه دار اطلاق میشود که در آن دقت و ذوق مخصوص به کار رفته است. باید اضافه کرد که شعر بیشتر توأم با تخیّلات است که در خارج مصداق حقیقی ندارند و شاعر به قدرت خیال خویش آنها را در قالب الفاظ ریخته است علی هذا باید پرداز بگوئیم، کفار مکّه که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم را شاعر میگفتند منظورشان آن بود که این شخص خیال پرداز است و کلماتش واقعیّت خیال پرداز است و کلماتش واقعیّت ندارد. چنانکه خواهد آمد. ، . شعر در اینگونه آیات به معنی دانستن و درک است. . اشعار به معنی اعلام است یعنی ناشناسی کند و کسی را به وضع شما با خبر ننماید. شعائر: جمع شعیره است به معنی علامت و نشانه . در مجمع فرموده: شعائر اللّه محلهای معلوم و نشانداری است که خدا آنها را محل عبادت قرار داده و هر محل معین برای عبادت مشعر آن عبادت است. علی هذا صفا و مروه دو محل و دو معبد اند که خدا را یاد میآورند و مکان عبادت اند. در آیه . شتران قربانی شعائر اللّهاند که به واسطه ذبح آنها به خدا عبادت میشوند و خدا را یاد میآورند. . بنابر تفسیر اهل بیت علیهم السلام مراد از شعائر شتران قربانی اند که کوهان آنها را از طرف راست میشکافند و با خود از میقات سوق میدهند و این عمل را اشعار و سیاق گویند. آیه دوم «لَکُمْ فیها مَنافِعُ...» مؤید این تفسیر است بعضی آن را مطلق محلهای طاعت گفتهاند. درباره تعیین منافع که پیش از نحر از آنها میتوان برد در المیزان از کافی و در صافی از کافی و فقیه از حضرت صادق علیه السلام نقل شده: اگر حاجت باشد میتواند به آن سوار شوذ بیآن که رنجش دهد و اگر شیری داشته باشد میدوشد بیآن که آن را تمام کند. مشعر: بیابان معروفی است ما بین منی و عرفات آن را مشعر گفتهاند که محل معین و معلومی است برای قسمتی از اعمال حج که مبیت، نماز، دعا و غیره باشد . شعر و شعراء ابتدا باید دانست به حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم شاعر میگفتند مرادشان از آن خیالپردازی بود یعنی آنچه میگوید واقعیّت ندارد ذهن و ذوق و خیال او این سخنان را میپروراند همان طور که شعرا به نیروی خیال کاله را کوه و کوه را کاه میبینند. . ما به او شعر نیاموختهایم و شعر به او سزاوار نیست بلکه کلام او نذکر و قرآن مبین است، شعر آنگاه که در خورشان انبیاء نباشد قهراً موقعیّت خویش را از دست میدهد. . یعنی گمراهان از شعراء پیروی میکنند، نمیدانی که شاعران در هر ودایی گام بر میدارند (و در توسن خیال نشسته و به هر سو میتازند) و میگویند آنچه را که نمیکنند، مگر شاعرانی که ایمان آورده و کار نیکو کرده و خدا را بسیار یاد نمودهاند. این آیات با آن که شعر و شاعران و پیروان آنها را کوبیده ولی در آیه اخیر شاعران مؤمن را از این گروه استثناء کرده و در نتیجه شعر آنها و خودشان ممدوح اند. در المیزان از درّ المنثور نقل شده: ابو سعید: روزی با رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم میرفتیم بر شاعری گذشتیم که شعر میگفت حضرت فرمود: «لان یمتلی جوف اهد کم قیحاً خیر منآن یمتلی شعراً» بهد گوید: این روایت از طریق شیعه از امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم نقل شده است. نا گفته نماند در قرآن به شعر جاهلیّت و شعر غیر مسؤل حمله، شعری که در خدمت هوسهای شخصی است و به خاطر شعر سروده میشود و قابل پیاده شدن در عمل نیست، مثل تابلوهای خیالی که نفعی به حال جامعه ندارند و فقط اشخاص میلیونر آنها را به قیمت گزاف میخرند، آری اینگونه اشعار غیر مسؤل و مضرّ و محصول خیالبافی موردحمله قرآن است و قرآن نسل آنها را قطع کرد ولی بعدها خلفا آن را زنده کردند و به شاعران مطرب کیسههای زر دادند. و گرنه شعر مفید و مبیّن حقیقت مورد نظر قرآن و اولیاء دین است چنانکه از استثناء در آیهاخیر روشن گردید. اصولاً سخنی که از روی وهم و خیال باشد خواه به صورت نظم باشد یا نثر در اسلام نذموم است ولی بیان حقائق در هر قالب که باشد ممدوح و مورد نظر است. در مجمع از کعب بن مالک نقل شده که گفت یا رسول اللّه درباره شعر چه میفرمائید؟ فرمود: مؤمن با شمشیر و زبان خویش جهاد میکند به خدائیکه جانم در دست اوست گویا (با شعر گفتن) آنها را تیر باران میکند. و آن حضرت به حسّان بن ثابت فرمود: آنها را هجو کن القدس با تو است. نگارنده را هجو کن روح القدس با تو است. نگارنده گوید: علامه امینی در جلد دوم الغدیر ص 1 تا 24 در خصوص شعر ممدوح و شعراء حق مطلب را ادا کرده است طالبان تحقیق به آنجا رجوع کنند. آیا رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم شعر گفته است؟ از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم نقل شده که گویا در جنگ حنین فرموده: انا النبی لا کذب انا ابن عبدالمطلب در جواب اینکه نقل با «وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعرْ...» چگونه میسازد در مجمع فرموده: گروهی گفتهاند آن شعر نیست گروهی دیگر گویند این شعر گفتن نداشته است. در المیزان فرموده: این بیت از آن حضرت منقول است و درباره آن زیاد بحث کردهاند ولی طرح روایت آسانتر است ازآن که بگوئیم شعر است یا شعر از روی قصد نیست.
ریشه کلمه:
شعر (۳۸ بار)
(به کسر - ش) دانستن. زیرکی «شعر شعراً: علم به - شعر لکذا: فطن له» و در نزد اهل عربیّت کلامی اسن که وزن و قافیه داشته باشد (اقرب الموارد). طبرسی ذیل آیه 154 بقره فرموده: شعور اول علم است از راه مشاعر و حواس... و به قولی شعور ادراک دقیق است و مأخوذ از شعر به معنی موی که دقیق و نازک است و از آن است شاعر که به اقامه وزن و نظم متفظن است طوری که دیگران نیستند. راغب گوید: شاعر به علت فطنت و دقّت معرفت شاعر نامیده شده. شعر در اصل علمدقیق است... و در تعارف نام کلام موزون و قافیه دار شده، شاعرآن است که صنعت شعر داند. خلاصه آنکه: شعر در اصل به معنی دانستن و توجّه خاص است و در اصطلاح به کلام موزون و قافیه دار اطلاق میشود که در آن دقت و ذوق مخصوص به کار رفته است. باید اضافه کرد که شعر بیشتر توأم با تخیّلات است که در خارج مصداق حقیقی ندارند و شاعر به قدرت خیال خویش آنها را در قالب الفاظ ریخته است علی هذا باید پرداز بگوئیم، کفار مکّه که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم را شاعر میگفتند منظورشان آن بود که این شخص خیال پرداز است و کلماتش واقعیّت خیال پرداز است و کلماتش واقعیّت ندارد. چنانکه خواهد آمد. ، . شعر در اینگونه آیات به معنی دانستن و درک است. . اشعار به معنی اعلام است یعنی ناشناسی کند و کسی را به وضع شما با خبر ننماید. شعائر: جمع شعیره است به معنی علامت و نشانه . در مجمع فرموده: شعائر اللّه محلهای معلوم و نشانداری است که خدا آنها را محل عبادت قرار داده و هر محل معین برای عبادت مشعر آن عبادت است. علی هذا صفا و مروه دو محل و دو معبد اند که خدا را یاد میآورند و مکان عبادت اند. در آیه . شتران قربانی شعائر اللّهاند که به واسطه ذبح آنها به خدا عبادت میشوند و خدا را یاد میآورند. . بنابر تفسیر اهل بیت علیهم السلام مراد از شعائر شتران قربانی اند که کوهان آنها را از طرف راست میشکافند و با خود از میقات سوق میدهند و این عمل را اشعار و سیاق گویند. آیه دوم «لَکُمْ فیها مَنافِعُ...» مؤید این تفسیر است بعضی آن را مطلق محلهای طاعت گفتهاند. درباره تعیین منافع که پیش از نحر از آنها میتوان برد در المیزان از کافی و در صافی از کافی و فقیه از حضرت صادق علیه السلام نقل شده: اگر حاجت باشد میتواند به آن سوار شوذ بیآن که رنجش دهد و اگر شیری داشته باشد میدوشد بیآن که آن را تمام کند. مشعر: بیابان معروفی است ما بین منی و عرفات آن را مشعر گفتهاند که محل معین و معلومی است برای قسمتی از اعمال حج که مبیت، نماز، دعا و غیره باشد . شعر و شعراء ابتدا باید دانست به حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم شاعر میگفتند مرادشان از آن خیالپردازی بود یعنی آنچه میگوید واقعیّت ندارد ذهن و ذوق و خیال او این سخنان را میپروراند همان طور که شعرا به نیروی خیال کاله را کوه و کوه را کاه میبینند. . ما به او شعر نیاموختهایم و شعر به او سزاوار نیست بلکه کلام او نذکر و قرآن مبین است، شعر آنگاه که در خورشان انبیاء نباشد قهراً موقعیّت خویش را از دست میدهد. . یعنی گمراهان از شعراء پیروی میکنند، نمیدانی که شاعران در هر ودایی گام بر میدارند (و در توسن خیال نشسته و به هر سو میتازند) و میگویند آنچه را که نمیکنند، مگر شاعرانی که ایمان آورده و کار نیکو کرده و خدا را بسیار یاد نمودهاند. این آیات با آن که شعر و شاعران و پیروان آنها را کوبیده ولی در آیه اخیر شاعران مؤمن را از این گروه استثناء کرده و در نتیجه شعر آنها و خودشان ممدوح اند. در المیزان از درّ المنثور نقل شده: ابو سعید: روزی با رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم میرفتیم بر شاعری گذشتیم که شعر میگفت حضرت فرمود: «لان یمتلی جوف اهد کم قیحاً خیر منآن یمتلی شعراً» بهد گوید: این روایت از طریق شیعه از امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم نقل شده است. نا گفته نماند در قرآن به شعر جاهلیّت و شعر غیر مسؤل حمله، شعری که در خدمت هوسهای شخصی است و به خاطر شعر سروده میشود و قابل پیاده شدن در عمل نیست، مثل تابلوهای خیالی که نفعی به حال جامعه ندارند و فقط اشخاص میلیونر آنها را به قیمت گزاف میخرند، آری اینگونه اشعار غیر مسؤل و مضرّ و محصول خیالبافی موردحمله قرآن است و قرآن نسل آنها را قطع کرد ولی بعدها خلفا آن را زنده کردند و به شاعران مطرب کیسههای زر دادند. و گرنه شعر مفید و مبیّن حقیقت مورد نظر قرآن و اولیاء دین است چنانکه از استثناء در آیهاخیر روشن گردید. اصولاً سخنی که از روی وهم و خیال باشد خواه به صورت نظم باشد یا نثر در اسلام نذموم است ولی بیان حقائق در هر قالب که باشد ممدوح و مورد نظر است. در مجمع از کعب بن مالک نقل شده که گفت یا رسول اللّه درباره شعر چه میفرمائید؟ فرمود: مؤمن با شمشیر و زبان خویش جهاد میکند به خدائیکه جانم در دست اوست گویا (با شعر گفتن) آنها را تیر باران میکند. و آن حضرت به حسّان بن ثابت فرمود: آنها را هجو کن القدس با تو است. نگارنده را هجو کن روح القدس با تو است. نگارنده گوید: علامه امینی در جلد دوم الغدیر ص 1 تا 24 در خصوص شعر ممدوح و شعراء حق مطلب را ادا کرده است طالبان تحقیق به آنجا رجوع کنند. آیا رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم شعر گفته است؟ از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم نقل شده که گویا در جنگ حنین فرموده: انا النبی لا کذب انا ابن عبدالمطلب در جواب اینکه نقل با «وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعرْ...» چگونه میسازد در مجمع فرموده: گروهی گفتهاند آن شعر نیست گروهی دیگر گویند این شعر گفتن نداشته است. در المیزان فرموده: این بیت از آن حضرت منقول است و درباره آن زیاد بحث کردهاند ولی طرح روایت آسانتر است ازآن که بگوئیم شعر است یا شعر از روی قصد نیست.
wikialkb: تَشْعُرُون