تشرشر

لغت نامه دهخدا

تشرشر. [ ت َ ش َ ش ُ ] ( معرب ، مص ) مصدر منحوت عربی از شرشر فارسی. حکایت صوت فروریختن آب. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

پیشنهاد کاربران

شاید بمعنی شاش کردن و ادرار کردن باشد
مثال از روزگار سپری شده مردم سالخورده محمود دولت:
بخصوص شبها که برای تشرشر میخواهد بیرون برود لارم باشد زن و دو پسر دوقلویش زیر بازوهایش رابگیرند و ببرندش لب گودال

بپرس