تشدید کردن
معنی انگلیسی:
فرهنگ فارسی
مترادف ها
افزودن، بزرگ کردن، تقویت کردن، وسعت دادن، مفصل کردن، مفصل گفتن، بالا بردن، بزرگ شدن، منبسط کردن، تشدید کردن
برانگیختن، بدتر کردن، خون کسی را بجوش اوردن، تشدید کردن
برانگیختن، بدتر کردن، خشمگین کردن، تشدید کردن، اوقات تلخی کردن، از جا در بردن
تشدید کردن، سخت کردن، شدید شدن
تشدید کردن، تحکیم کردن، محکم کردن، نیرومند کردن، قوی کردن، تقویت دادن، تقویت یافتن
تشدید کردن، طنین انداختن، پیچیدن
فارسی به عربی
اثر (مع الشد )
پیشنهاد کاربران
متهم