تشحیذ


مترادف تشحیذ: تند کردن، تیز کردن، روشن سازی

لغت نامه دهخدا

تشحیذ. [ ت َ ] ( ع مص ) تیز کردن کارد را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تیز کردن کارد و شمشیر و جز آن. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). تیز کردن. جلا دادن : نه از تأمل اشارات و تجارب این کتاب خاطر انور قاهری را تشحیذی صورت بندد و نه از مطالعه این عبارات ، الفاظ درافشان شاهنشاهی را مددی تواند بود. ( کلیله و دمنه ). و به تعصب و هواداری به فراخان برخاستند و در تصویب رای و تشحیذ عزم او سعی میکردند. ( ترجمه تاریخ یمینی چ اول تهران ص 113 ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- تیز کردن تند کردن ( کارد شمشیر و مانند آن ) . ۲- روشن کردن ( ذهن خاطر و قریحه ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) تیز کردن .

فرهنگ عمید

تیز کردن کارد، شمشیر، و مانند آن.

پیشنهاد کاربران

تشحیذ در زبان فارسی به معنای تیز کردن، برّنده کردن یا تیز کردن ابزار است. این واژه بیشتر در زمینه های فنی و صنایع دستی به کار می رود، به ویژه وقتی بخواهند لبه یا نوک چیزی را تیز و برنده کنند.
ریشه و کاربرد
...
[مشاهده متن کامل]

- ریشه کلمه از زبان عربی است و به معنای تیز کردن یا برّنده کردن می باشد.
- در زبان فارسی، تشحیذ معمولاً برای تیز کردن چاقو، شمشیر، قلم، یا هر ابزار برنده دیگری به کار می رود.
- در برخی متون ادبی یا فنی، این کلمه ممکن است به صورت استعاری برای تقویت کردن یا بهبود دادن مهارت ها یا توانایی ها نیز استفاده شود.

تحریک طبع شاعرانه. . .
جامی می گوید:
گاه گاهی بیتکی گویم پی تشحیذ طبع
تشحیذ. . .
برای وکلا، تشحیذ ذهن به معنای داشتن توانایی برای بررسی دقیق پرونده ها و شواهد و به کارگیری استدلال های مناسب در دادگاه است. با تشحیذ ذهن، وکلا می توانند مسیرهای حقوقی مختلفی را شناسایی کرده و بهترین استراتژی را برای دفاع یا ارائه دعوا انتخاب کنند.

بپرس