تشجن

لغت نامه دهخدا

تشجن. [ ت َ ش َج ْ ج ُ ] ( ع مص ) به یاد آوردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || بهم درشدن درخت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بهم درآمدن و در یکدیگر شدن شاخه های درخت. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || غمگین شدن بر کسی. ( از متن اللغة ). اندوهگین شدن. ( از المنجد ). || تحرک. ( متن اللغة ) ( المنجد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس