تشبیهی

لغت نامه دهخدا

تشبیهی. [ ت َ ] ( ص نسبی ) منسوب به تشبیه. رجوع به تشبیه و تشبیهی ( اِخ ) شود.

تشبیهی.[ ت َ ] ( اِخ ) از سادات کاشان است و به هند سفر کرد و سالها در آن دیار در سلک فقر می زیست. از او است :
دودست این جهان و آن جهان پوچ
کیجه ( ؟ ) پیش من است این پوچ و آن پوچ.
بیدلی کش طعن رسوایی زدم عمری کجاست
تا در این رسوایی از من انتقام خود کشد.
بهر زیارت آمد بر تربت شهیدان
یا رب دگر چه دارد ناآرمیده ای چند.
به سگ یار اگر نسبت اغیار کنم
این جفایی ست که نسبت به سگ یار کنم.
شکرت ای ضعف چه گویم که در آن کو شبها
پی آسایش او راه فغانم بستی.
یکی بر خود ببال ای خاک گورستان به شادابی
که چون من کشته ای زان دست و خنجر در لحد داری.
کلید خلد می دادم بهای مژده وصلش
کسی گر میخرید اینجا متاع آن جهانی را.
کف پا به هر زمینی که رسد تو نازنین را
به لب خیال بوسم همه عمر آن زمین را.
به این یک می فروشد عشوه زان یک می خردحیرت
به ذرات جهان خورشید من گرم است بازارش.
تا نپرسند ز من واسطه خاموشی
به رفیقان بضرورت لب من در سخن است.
( از آتشکده آذر )( از مجمعالخواص ) ( از ریاض العارفین ) ( از قاموس الاعلام ترکی ).

فرهنگ فارسی

از سادات کاشان است و به هند سفر کرد و سالها در آن دیار در سلک فقر می زیست

مترادف ها

metaphorical (صفت)
تشبیهی، استعارهای

فارسی به عربی

مجازی

پیشنهاد کاربران

بپرس