تشبیه

/taSbih/

مترادف تشبیه: شبیه سازی، قیاس، مقایسه، شبیه کردن

برابر پارسی: مانند کردن، مانندسازی، همانگری

معنی انگلیسی:
simile, allegory, analogy, comparison, likening, image

لغت نامه دهخدا

تشبیه. [ ت َ ] ( ع مص ) مانند کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). مانند او کردن آن را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). مانند کردن چیزی رابه چیزی و با لفظ کردن و دادن مستعمل. ( آنندراج ). مشابهت و تمثیل و یکسانی و مانندگی. ( ناظم الاطباء ). || ( اصطلاح علم بیان ) دیگر از جمله بلاغت تشبیه گفتن است و راست ترین و نیکوترین آن است که چون باشگونه کنیش تباه نگردد و نقصان نپذیرد و هر یکی از ماننده کردگان بجای یکدیگر بایستد بصورت و بمعنی. تشبیه بر چند گونه است : یکی آن است که چیزی به چیزی ماننده کنند به صورت و به هیأت. یا چیزی بر چیزی ماننده کنند به صفتی از صفتها، چون حرکت و سکون و لون و رنگ و شتاب و درنگ ، چون اتفاق افتد به چیزی ماننده کرده دو معنی یا سه معنی از وصفهای تشبیه ، آنگه قوی گردد... و من اکنون بیتهای این باب یاد کنم تا نگرنده تأمل کند و وی را روشن شود کیفیت انواع این بابها.
معروفی گوید ( رمل ):
می بر ساعدش از ساتکنی سایه فگند
گفتی از لاله پشیزه ستی بر ماهی شیم.
عماره گوید ( هزج ):
جای کمرت شعر عماره ست همانا
کز یافتنش خیره شود وهم خردمند.
هم عماره گوید ( قریب ):
پیراهنم از خون و آب دیده
چون توز کمان گشت و من کمانم.
شاعر گوید ( هزج ):
زین آمدن دیرت و غایب شدن زود
شادی ز دلم گم شد و اندوه بیفزود
چون تشنه مخمور که آب سحری سرد
ساقی به بلور اندر بنمودش و بربود.
تشبیه بلیغتر آن بود که چیزی پوشیده ظاهر گردانی به تشبیه چنانکه خسروی گوید ( قریب ):
اندر دل تو زفتی و بخیلی
معروفتر از کرده های دیگر.
عنصری گوید( هزج ):
هزیمت رفتگان چونان همی رفتند روی از پس
چو اندر رستخیز آن کس کجا گوینده بهتان
دو دست اندر عنان چونان چو اندر سلسله دوزخ
دو پای اندر رکاب ایدون چو اندر کنده زندان.
هم عنصری گوید ( مجتث ):
اگرچه باد ندارد ز نقش و عطر خبر
ببابش اندر نقاش گردد و عطار
گهی بگستردش همچو مشک بر لاله
گهیش توده کند چون بنفشه بر گلزار
گهش چو سلسله دارد شکسته بر پیوند
گهش چو دایره دارد کشیده بر پرگار
ازوست رونق آن روی و این چنین نشگفت
که ابر تیره بودرونق شکفته بهار.
کسایی گوید ( مجتث ):
دو دیده من و از دیده اشک دیده من بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

شبیه کردن، چیزی رابه چیزی دیگرمانندکردن
۱-( مصدر ) چیزی را بچیز دیگر مانند کردن شبیه کردن . ۲- مانند کردن چیزیست بچیز دیگر در صفتی و آن شامل چهار رکن رکن است که آنها را ارکان تشبیه گویند. الف - مشبه چیزی که آن را تشبیه کنند. ب - مشبه به چیزی که مشبه را بدان مانند کنند .ج - وجه شبه امری که میان مشبه و مشبه به مشترک است . د - ادات تشبیه کلماتی که دال بر تشبیه است مانند: مثل جون همچون بسان همانند مانند مثلا : (( گون. یار در سرخی همچون برگ گل سرخ است . ) ) گون. یار مشبه برگ گل سرخ مشبه به سرخی وجه شبه همچون ادات تشبیه جمع : تشبیهات .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) چیزی را به چیز دیگر مانند کردن .

فرهنگ عمید

۱. چیزی را به چیز دیگر مانند کردن، شبیه کردن.
۲. (ادبی ) مانند کردن کسی یا چیزی به کس دیگر یا چیز دیگر در صفتی به وسیلۀ ادات تشبیه. تشبیه دارای چهار رکن است: ۱ ) مشبه، ۲ ) مشبهٌ به، ۳ ) وجه شبه، و ۴ ) ادات تشبیه.
* تشبیه بالکنایه: (ادبی ) تشبیهی که در آن، ادات تشبیه را بیندازند، مشبهٌ به را وصف کنند، و مشبه را به طریق کنایه بیان کنند، مانند این شعر: بیا که لعل و گهر در نثار مقدم تو / ز گنج خانۀ دل می کشم به مخزن چشم (حافظ: ۶۷۸ ).
* تشبیه تسویه: (ادبی ) تشبیهی که در آن دو یا چند مشبه را به یک مشبهٌ به تشبیه کنند، مثلاً روزگار خود و چشم معشوق را در سیاهی به شب تشبیه کند، مانند این شعر: چو شام آن که سیه کرد چشم یار مرا / چو چشم یار سیه کرد روزگار مرا.
* تشبیه تفضیل: (ادبی ) تشبیهی که در آن، شاعر چیزی را به چیز دیگر تشبیه کند و سپس از گفتۀ خود رویگردان شود و بگوید ممدوح من از آنچه که او را به آن تشبیه کرده ام بهتر و بالاتر است. به بیان دیگر، مشبه را بر مشبهٌ به برتری بدهد یا کلماتی که دلالت بر ترجیح مشبه کند بیاورد، مانند این شعر: در سرو رسیده است ولیکن به حقیقت / از سرو گذشته ست که سیمین بدن است آن (سعدی۲: ۵۲۷ ).
* تشبیه مشروط: (ادبی ) تشبیهی که در آن، شاعر چیزی را به چیز دیگر تشبیه کند، اما برای مبالغه در مقصود قید و شرطی قائل شود، مثلاً: دست او ابر است، اگر ابر گوهر ببارد.
* تشبیه مضمر: (ادبی ) تشبیهی که در آن، چیزی را به چیز دیگر بدون آشکار کردن و به طور پنهانی مانند کنند تا چنان به نظر آید که شاعر غیر از تشبیه قصدی دارد اما پس از دقت معلوم شود که قصدش تشبیه است، مانند این شعر: تا به دو ابروی تو دست نیابد کسی / پیش دو شمشیر من سینه سپر کرده ام.
* تشبیه مطلق: (ادبی ) تشبیهی که در آن، چیزی را بدون قید و شرط به چیزی دیگر تشبیه کنند، مانند این شعر: ای ماه کمان شهریاری گویی / یا ابروی آن طرفه نگاری گویی نعلی زده از زرّ عیاری گویی / در گوش سپهر گوشواری گویی (امیرمعزی: ۷۰۸ ).
* تشبیه مقید: (ادبی ) = * تشبیه مشروط

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تشبیه (ابهام زدایی). واژه تشبیه ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: علوم اسلامی• تشبیه (علم بیان)، یکی از صنایع دانش بیان و در لغت به معنای «مانند کردن»• تشبیه (علم کلام)، مانند کردن خدا به مخلوقات• تشبیه و تنزیه، دو اصطلاح در حدیث و کلام و عرفان اسلامی علوم قرآنی• تشبیه مؤکد مجمل، ذکر مشبه و مشبه به و حذف ادات تشبیه و وجه شبه• تشبیه جمع، تشبیه دارای مشبه به متعدد و مشبه واحد• تشبیه حسن، تشبیه دارای توضیح برای مشبه و نزدیک کننده آن به ذهن شنونده• تشبیه حرفی، مذکور بودن حرف تشبیه در تشبیه• تشبیه غیرحرفی، محذوف بودن حرف تشبیه در تشبیه• تشبیه معقول به معقول، تشبیه مشبه معقول به مشبه به معقول• تشبیه محسوس به محسوس، محسوس بودن مشبه و مشبه به در تشبیه• تشبیه محسوس به معقول، تشبیه مشبه محسوس به مشبه به معقول• تشبیه صریح، ذکر مشبه و مشبه به در تشبیه به صورت صریح• تشبیه ضمنی، تشبیه مخفی و غیرصریح• تشبیه کامل، داخل شدن حرف تشبیه بر مشبه به• تشبیه مؤکد، تشبیه با حذف ادات تشبیه• تشبیه مؤکد مجمل، ذکر مشبه و مشبه به و حذف ادات تشبیه و وجه شبه• تشبیه مؤکد مفصل، حذف ادات تشبیه و ذکر سه رکن دیگر• تشبیه مرسل، تشبیه با تصریح به ادات تشبیه• تشبیه مرسل مجمل، تشبیه مرسل با حذف وجه شبه• تشبیه مرسل مفصل، تشبیه با ذکر ارکان چهارگانه آن• تشبیه مرکب، تشبیه دارای وجه شبه منتزع از امور متعدد• تشبیه مقلوب، وارد کردن ادات تشبیه بر مشبه• تشبیه مفرد، تشبیه دارای وجه شبه بسیط• تشبیه مفروق، ذکر چند تشبیه به صورت مستقل در یک کلام• تشبیه ملفوف، ترکیب چند تشبیه با ذکر چند مشبه، و سپس چند مشبه به با حفظ ترتیب کاربردهای دیگر• ادات تشبیه، واژه بیانگر شباهت چیزی به چیز دیگر• ارکان تشبیه، اجزای اصلی تشبیه ادبی
...

[ویکی فقه] تشبیه (ادبیات عرب). تشبیه، در علم بیان مانندکردن چیزی به چیزی دیگر است. تشبیه از مهم ترین ارکان بلاغت و موضوعات علم بیان است و موضوع آن از دیرباز مورد توجه ادیبان و شاعران بوده است. در سده های مختلف قمری ادیبان و علمای بلاغت به بیان تشبیه و اقسام آن پرداخته اند. می توان گفت مبرد نخستین کسی است که به شکل گسترده به این امر اهتمام داشته است. تشبیه دارای ۴ رکن اساسی مشبه، مشبه به، وجه شبه و ادات تشبیه است. علمای بلاغت تقسیم بندی های مختلفی را براساس معیارهای گوناگون برای تشبیه ارائه کرده اند.
تَشْبیه، در لغت به معنای مانند کردن بوده و در اصطلاح بیان مشارکت یک یا چند چیز با یک یا چند چیز دیگر در یک یا بیش از یک صفت که به واسطۀ ابزارهایی ویژۀ دال بر معنای مشابهت صورت می پذیرد.
جرجانی، علی، التعریفات، ج۱، ص۵۸، بیروت، دارالکتب العلمیه.
تشبیه از مهم ترین ارکان بلاغت و موضوعات علم بیان است و موضوع آن از دیرباز مورد توجه ادیبان و شاعران بوده است. تشبیهاتی که شاعران پیش از اسلام چون امرؤالقیس در سروده های خود به کار می بردند، بعدها به صورت الگو درآمدند و برای تبیین و توضیح این بخش از بلاغت به کار گرفته شدند. واژۀ تشبیه در مقام یک اصطلاح فنی، از نیمه های سدۀ۲ق پدیدار شده است و مثلاً بشار (د ۱۶۷ق) آن را در شعرش به کار برده است. اندک زمانی پس از آن، دانشمندانی چون سیبویه، فراء (د ۲۰۷ق) و جاحظ (د ۲۵۵ق) در آثار خود بدان پرداخته اند و آن را در زمرۀ علم بدیع در مفهوم عامش نهاده اند.
جاحظ، عمرو، البیان و التبیین، ج۱، ص۵۷۲، لوح فشرده الموسوعة الشعریة ۳.
تشبیه دارای ۴ رکن اساسی است که عبارت اند از:۱. مشبَّه؛۲. مشبهٌ به که دو سوی تشبیه نامیده می شوند و تشبیه وابسته بدان هاست؛۳. ابزار تشبیه (کَ، کَأنّ، مثل، شبه، و فعلهایی که معنای مشابهت دارند چون حاکی، شابه، یضارع و یماثل، و در برخی نمونه ها فعل هایی چون حسب و ظن)؛۴.وجه شبه، صفت ویژه ای است که دو سوی تشبیه در آن مشترک اند. این صفت مشترک در مشبهٌ به پیوسته قوی تر و آشکارتر است.
هاشمی، احمد، جواهر البلاغة، ج۱، ص۲۱۹، قاهره، ۱۳۵۸ق/ ۱۹۳۹م.
...

[ویکی فقه] تشبیه (ادبیات فارسی). تشبیه در اصطلاح بلاغت یکی از ۴ صفت مورد بحث در دانش بیان (ه م) به شمار می آید
بررسی و تحلیل تشبیه به عنوان یک موضوع، مستلزم طرح و بررسی چند مسئله خواهد بود: تعریف، اغراض و طبقه بندی تشبیه.
← تعریف
سیر تحول و تکامل دانش بیان و ضمن آن صنعت تشبیه بر اساس ۴ اثر برجستۀ بلاغی: اسرار البلاغة تألیف جرجانی (د ۴۷۱ق)؛ مفتاح العلوم سکاکی (۵۵۵-۶۲۶ق)، مطول تفتازانی (۷۲۲-۷۹۱ یا ۷۹۷ق) و التلخیص خطیب قزوینی (د ۷۳۹ق) به ۴ عصر تقسیم می شود:
← عصر وابستگی
(۱) آق اولی، عبدالحسین، درر الادب، شیراز، ۱۳۴۰ش.(۲) ابوالفرج رونی، دیوان، به کوشش محمود مهدوی دامغانی، مشهد، ۱۳۴۷ش.(۳) ازرقی هروی، ابوبکر، دیوان، به کوشش سعیدنفیسی، تهران، ۱۳۳۶ش.(۴) انوری، محمد، دیوان، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۶۴ش.(۵) برقوقی، عبدالرحمان، مقدمه بر التلخیص فی علوم البلاغة (نک : هم ، قزوینی).(۶) تاج الحلاوی، علی، دقایق الشعر، به کوشش محمدکاظم امام، تهران، ۱۳۴۱ش.(۷) تفتازانی، مسعود، المطول، قم، مکتبة الداوری.(۸) تفتازانی، مسعود، شرح المختصر، به کوشش میرسیدشریف، قم، ۱۴۰۷ق.(۹) تقوی، نصرالله، هنجار گفتار، اصفهان، ۱۳۶۳ش.(۱۰) جرجانی، عبدالقادر، اسرار البلاغة، به کوشش محمد اسکندرانی و م مسعود، بیروت، ۱۹۹۶م.(۱۱) حافظ، دیوان، به کوشش پرویز ناتل خانلری، تهران، ۱۳۶۲ش.(۱۲) خطیب قزوینی، محمد، الایضاح فی علوم البلاغة، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.(۱۳) خطیب قزوینی، محمد، التخلیص فی علوم البلاغة، به کوشش عبدالرحمان برقوقی، قاهره، ۱۳۵۰ق/۱۹۳۲م.(۱۴) رادویانی، محمد، ترجمان البلاغة، به کوشش احمد آتش، استانبول، ۱۹۴۹م.(۱۵) رامی تبریزی، حسن، حقایق الحدائق، به کوشش محمدکاظم امام، تهران، ۱۳۴۱ش.(۱۶) رجایی، محمدخلیل، معالم البلاغه، شیراز، ۱۳۵۹ش.(۱۷) رشید وطواط، محمد، حدائق السحر فی دقایق الشعر، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۰۸ش.(۱۸) رشید وطواط، محمد، دیوان، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۳۹ش.(۱۹) سکاکی، یوسف، مفتاح العلوم، به کوشش نعیم زرزور، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.(۲۰) سعدی، کلیات، به کوشش محمدعلی فروغی، تهران، ۱۳۶۲ش.(۲۱) شمس قیس رازی، محمد، المعجم، به کوشش سیروس شمیسا، تهران، ۱۳۷۳ش.(۲۲) شمس العلماء گرکانی، محمدحسین، ابدع البدایع، تهران، ۱۳۲۸ش.(۲۳) شمس العلماء گرکانی، محمدحسین، قطوف الربیع، تهران، ۱۳۲۸ق.(۲۴) شمیسا، سیروس، بیان، تهران، ۱۳۷۹ش.(۲۵) شمیسا، سیروس، سیر رباعی، تهران.(۲۶) طیبی، حسین، التبیان فی البیان، به کوشش توفیق فیل و دیگران، کویت، ۱۹۸۶م.(۲۷) عمعق بخاری، دیوان، به کوشش سعید نفیسی، تهران، فروغی.(۲۸) عنصری، حسن، دیوان، به کوشش یحیی قریب، تهران، ۱۳۲۳ش.(۲۹) فقیر دهلوی، میرشمس الدین، حدایق البلاغة، لکهنو، ۱۸۹۳م.(۳۰) کاشفی، حسین، بدایع الافکار فی صنایع الاشعار، به کوشش جلال الدین کزازی، تهران، ۱۳۶۹ش.(۳۱) کمال الدین اسماعیل اصفهانی، ابوالفضل، دیوان، به کوشش حسین بحرالعلومی، تهران، ۱۳۴۸ش.(۳۲) مازندرانی، محمدهادی، انوار البلاغة، به کوشش محمدعلی غلامی نژاد، تهران، ۱۳۷۵ش.(۳۳) منوچهری دامغانی، دیوان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۵۶ش.(۳۴) ناصرخسرو قبادیانی، دیوان، به کوشش مجتبی مینوی، تهران، ۱۳۶۷ش.(۳۵) نظامی عروضی، چهار مقاله، به کوشش محمد قزوینی، تهران، ۱۳۴۱ش.(۳۶) نظامی گنجوی، خسرو شیرین، به کوشش حسن وحید دستگردی و سعید حمیدیان، تهران، ۱۳۷۶ش.(۳۷) هاشمی، احمد، جواهر البلاغة، بیروت.(۳۸) هدایت رضاقلی، مدارج البلاغة، به کوشش حسین معرفت، شیراز، ۱۳۳۱ق.(۳۹) همایی، جلال الدین، فنون بلاغت و صناعات ادبی، تهران، ۱۳۶۱ش.(۴۰) همایی، جلال الدین، معانی و بیان، به کوشش ماهدخت بانو همایی، تهران، ۱۳۷۰ش.

[ویکی فقه] تشبیه (علم بیان). تشبیه، یکی از صنایع دانش بیان و در لغت به معنای «مانند کردن» است.
تشبیه دارای چهار رکن است:
مُشَبَّه: آنچه به چیزی مانند شود؛
مشبّهٌ به: آنچه مشبّه را بدان مانند کنند؛
وَجهِ شَبَه: صفت مشترکِ مشبّه و مشبّهٌ به؛
ادات تشبیه: برخی از حروف اضافه از قبیل چو، همچو، چون، مانند در زبان فارسی و الفاظی مثل «ک َ» و «کَأنَّ» در زبان عربی.
مشبّه و مشبّهٌ به را دو طرف تشبیه یا طرفین تشبیه می نامند. ذکر طرفین در تشبیه الزامی است، زیرا حذف هریک، تشبیه را به استعاره بَدَل می سازد، اما ذکر ادات تشبیه و وجه شبه اختیاری است.
در باب ارکان چهارگانة تشبیه، تقریباً در تمام کتب بیانی عربی و فارسی بحث شده است.
در این مقاله تشبیه از دو دیدگاه بررسی می شود: موضوعی و تاریخی.

بررسی تشبیه به عنوان یک موضوع
بررسی تشبیه به عنوان یک موضوع، شامل سه مسئله است: تعریف تشبیه، اغراض تشبیه و طبقه بندی تشبیه.

تعریف تشبیه
تشبیه به اعتبار وجه شبه گونه ای دلالت است و آن عبارت است از دلالت بر مشارکت مشبّه با مشبّهٌ به در وجه شبه، بدان شرط که به صورت استعاره یا تجرید ظاهر نشود؛ مثل زیدٌ کَالاَسَدِ فِی الشَّجاعة (زید در شجاعت مانندشیر است).
در کتب بیانی به زبان عربی، بحث علم بیان با طرح مسئلة دلالت و اقسام آن (مطابقه، تضمّن، التزام) آغاز می شود و تشبیه نیز همانند دیگر صنایع بیانی دلالت به شمار می آید و به اعتبار وجه شبه تعریف می شود.
تعریف تشبیه در کتب بلاغی فارسی آن است که چیزی را در صفتی به چیزی دیگر مانند کنند و در این مانند کردن، میان مشبّه و مشبّهٌ به باید معنایی مشترک وجود داشته باشد بر طبق این تفسیر، تشبیه مانند کردن مشبّه است به مشبّهٌ به در وجه شبه.

اغراض تشبیه
...

[ویکی فقه] تشبیه (علم کلام). مانند کردن خدا به مخلوقات را تشبیه گویند.
تشبیه مصدر باب تفعیل از ریشه «ش ـ ب ـ ه» در لغت مانند کردن چیزی به چیزی.

معنای اصطلاحی تشبیه
و در اصطلاحِ علم بیان مانند کردن چیزی به چیزی در صفتی.
و در اصطلاحِ متکلمان مانند کردن خداوند به خلق و بیشتر به انسان است.

منظور از فرقه مشبهه
به فرقه ای از مسلمانان که با تمسک به ظواهر برخی از نصوص خدا را در اوصاف به انسان مانند کرده اند مشبّهه یا مجسّمه گویند.
تجسیم گرچه معمولا در کنار تشبیه به کار رفته، و با آن قرابت معنایی دارد؛ ولی اخص از آن است.

منظور از فرقه صفاتیه
...

[ویکی فقه] تشبیه (قرآن). تشبیه در لغت به معنای تمثیل و در اصطلاح، برقرار کردن مماثلت بین دو شیء یا بیشتر به وسیله ادات تشبیه است که اشتراک آنها در یک صفت یا بیشتر قصد شده باشد.
ارکان تشبیه چهار تاست: مشبه، مشبه به، وجه شبه و ادات تشبیه. اگر وجه شبه در تشبیه، صفتی غیر حقیقی باشد و از امور مختلف انتزاع شده باشد تمثیلی خوانده می شود؛ مانند تشبیه انسان به ماه در سرعت فنا که از حالات مختلف آن (هلال، بدر و محاق) انتزاع شده است و اگر وجه شبه از امور مختلف انتزاع نشده باشد آن را غیرتمثیلی گویند؛ مانند تشبیه صورت به بدر. در این مدخل از آیاتی استفاده شده است که در آن ادات تشبیه و یا کلمه «مثل» به کار رفته یا مواردی که از نظر علمبلاغت تشبیه محسوب می شود.

دانشنامه آزاد فارسی

تَشبیه (simile)
صناعتی ادبی برای مانندکردن چیزی به چیز دیگر با استفاده از ادات تشبیه. تشبیه گاهی با استعاره اشتباه می شود. در استعاره از ادات تشبیه استفاده نمی شود و درنتیجه مقایسه آشکار نیست. اما هر قیاسی که در آن واژه های «مثل» یا «مانند» به کار رفته باشد تشبیه نیست. مثلاً در جملۀ «تهران مانند اصفهان است» دو شهر واقعاً با یکدیگر مقایسه می شوند. حال آن که در جملۀ تهران مثل یک پارکینگ بزرگ است، دو بافت متفاوت با یکدیگر مقایسه می شوند (شهر و پارکینگ). چنین مقایسه ای را تشبیه می گویند. تشبیه از چهار عنصر مشبّه، مشبهٌ به، ادات تشبیه و وجه شبه تشکیل شده است. در مثال بالا تهران مشبه، پارکینگ بزرگ مشبهٌ به و مثل ادات تشبیه است.

مترادف ها

comparison (اسم)
تطبیق، مقایسه، تشبیه، مقابله، سنجش، برابری، مطابقت، همسنجی

simulation (اسم)
تظاهر، وانمود، ظاهرسازی، تشبیه، تقلید، شبیه سازی، تمارض

assimilation (اسم)
ادغام، تشبیه، جذب و ترکیب غذا، یکسانی

similitude (اسم)
بیرون، تمثیل، تشبیه، شباهت صورت

metaphor (اسم)
کنایه، تشبیه، استعاره، صنعت استعاره

simile (اسم)
تشبیه، استعاره، تشابه، صنعت تشبیه

فارسی به عربی

استعارة , استیعاب , مقارنة

پیشنهاد کاربران

همسان انگاری
تَشبیه:
مانندپنداری، همگونپنداری، همجورپنداری، برابرپنداری، همشکل - پنداری، یکسان - انگاری، همجورانگاری، برابرانگاری، برابرپنداری، مانندسازی، مانانیدن، همگونسازی، همجورسازی، همسنجی
به نظر مانِش جایگزین پارسی خوبی برای تشبیه
به همانند کردندو چیز به هم در خصوصیتی مشترک تشبیه می گویند.
هر تشبیه از چهار بخش تشکیل میشود=
1 - مشبه
2 - مشبه به
3 - ادات تشبیه
4 - وجه شبه
مثال از تشبیه. . . . . . . . . . . . . . شهید چون شقایق سرخ است.
...
[مشاهده متن کامل]

مشبه. . . . . . شهید
مشبه به. . . . . . . شقایق
ادات تشبیه. . . . . . . . چون=مانند
وجه شبه. . . . . . . . . سرخ بودن

شبیه ٬ مشابه ٬ شباهت
تشبیه به معنای هم مانند هست
مثل، مانند

بپرس