تشبث
/taSabbos/
مترادف تشبث: آویختگی، آویزش، تمسک، توسل، چنگ زنی، دستاویزسازی، درآویختن، چنگ زدن، متشبث شدن، دستاویزقرار دادن، متمسک شدن، متوسل شدن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱- چنگ در زدن بچیزی در آویختن به.۲- وسیله قرار دادن کسی را یا چیزی را دست آویزساختن . ۳-( اسم ) آویختگی چنگ زنی . جمع : تشبثات .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] چنگ زدن، درآویختن به چیزی.
پیشنهاد کاربران
چنگ زدن به چیزی که بی ریشه است را تشبث و چیزی که ریشه دار است را تمسک میگویند.
دلیل ریشه دار و اساسی تمسک است لذا تمسک مترادف تشبث نیست
دلیل ریشه دار و اساسی تمسک است لذا تمسک مترادف تشبث نیست