تشاؤم. [ ت َءُ ] ( ع مص ) فال بد زدن بچیزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تطیر و ترقب شر. ( از متن اللغة ). تطیر و آن ضد تیمن است. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || بسوی دست چپ کسی شدن. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ). بسوی چپ گرفتن کسی را. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || گرفتن ناحیه شام را. ( از المنجد ) ( از متن اللغة ). || خویشتن را بملک شام نسبت کردن. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به تشأم شود.