تشاوس

لغت نامه دهخدا

تشاوس. [ ت َ وُ ] ( ع مص ) نگریستن بگوشه چشم از تکبر یا غضب و رخساره کژ کردن در آن حال. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). از گوشه چشم نگریستن از کبر یا غضب. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || کوچک کردن چشم و کشیدن پلکها در نگاه کردن. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ): و هو یتشاوس فی نظره اذا نظر بمؤخر عینیه و مال بوجهه فی شق العین التی ینظر بها. ( متن اللغة ). || اظهار تکبرو نخوت کردن. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || برگردانیدن سر و با یک چشم به آسمان نگریستن. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ).

پیشنهاد کاربران

بپرس