تسکین دادن


معنی انگلیسی:
allay, alleviate, appease, assuage, comfort, lull, mitigate, mollify, palliate, placate, quell, quiet, quieten, ranquillize, relieve, salve, tranquilize, smooth, solace, subdue, to quiet, to soothe, to allay

لغت نامه دهخدا

تسکین دادن. [ ت َ دَ ] ( مص مرکب ) آرام دادن. تسلی دادن. ملایم کردن. ( ناظم الاطباء ) : یک چیز مانده است که اگر آن کرده آید به عاجل الحال این کار را لختی تسکین توان داد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 329 ).
به ذکا کرد ملک را ثابت
به دها داد فتنه را تسکین.
مسعودسعد.
به وقت آنکه درآغاز فتنه بود جهان
که داد جز تو به تدبیر فتنه را تسکین ؟
امیر معزی ( از آنندراج ).
چند گویی که مهراز او برگیر
خویشتن را به صبر ده تسکین.
سعدی.
ترنجبین وصالم بده که ضربت صبر
نمیدهد خفقان فؤاد را تسکین.
سعدی.
مرا از نامه و پیغام صائب دل نیاساید
به حرف و صوت نتوان داد تسکین اضطرابم را.
صائب ( از آنندراج ).
پیک یار آمد و تسکین دل نالان داد
برگ گل در قفس مرغ گرفتارم ریخت.
دانش ( از آنندراج ).
|| دلنوازی کردن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- آرام کردن آرام بخشسیدن . ۲- تسلی دادن .

واژه نامه بختیاریکا

وا لونیدِن؛ لَونیدِن

مترادف ها

pacification (اسم)
تسکین دادن، خمود، ارامش

smooth (فعل)
ارام کردن، تسکین دادن، صاف کردن، تسویه کردن، هموار کردن، صاف شدن، روان کردن، ملایم شدن، صافکاری کردن

salve (فعل)
تسکین دادن، ضماد گذاشتن

mollify (فعل)
ارام کردن، خواباندن، تسکین دادن، فرو نشاندن، نرم کردن

temporalize (فعل)
تسکین دادن، وقت گذراندن، بدفع الوقت گذراندن

palliate (فعل)
تسکین دادن، کاهش دادن، موقتا ارام کردن

placate (فعل)
ارام کردن، تسکین دادن، اشتی کردن

quieten (فعل)
ارام کردن، ساکت کردن، تسکین دادن

mitigate (فعل)
تخفیف دادن، خرد کردن، خرد ساختن، سبک کردن، تسکین دادن

appease (فعل)
ارام کردن، ساکت کردن، خواباندن، تسکین دادن، فرو نشاندن

soothe (فعل)
ارام کردن، ساکت کردن، تسکین دادن، تسلی دادن، استمالت کردن، دل بدست اوردن، دلجویی کردن

quiet (فعل)
ارام کردن، ساکت کردن، تسکین دادن

pacify (فعل)
ارام کردن، ساکت کردن، خواباندن، تسکین دادن، فرو نشاندن

propitiate (فعل)
تسکین دادن، خشم کسی را فرونشاندن، خشم را فرو نشاندن، استمالت کردن

quell (فعل)
تسکین دادن، فرو نشاندن، سرکوبی کردن

فارسی به عربی

اهدا , سکن , مرهم , ناعم , هادن , هدوء , هدی

پیشنهاد کاربران

♦️
نوواژه برای جایگزینیِ #to_relieve
یا #to_alleviate به معنای تسکین دادنِ درد یا مشکل؛ التیام بخشیدن؛ بهبود بخشیدن؛ و جُزین
ا↙️
#آریفتن ( āriftan )
یا:
#آریویدن ( ārividan ) 👈 آ ( پیشوندِ فعل ) ریو ( ستاکِ برساخته از ریشه ی اوستاییِ rənjaiti به معنای سبک کردن، چابک ) - - یدن ( نشانه ی مصدر )
...
[مشاهده متن کامل]

( پایینِ صفحه را ببینید. )
🔺 نکته:
ستاکِ حالِ آریفتن می شود: آریو . ( بسنجید با: رفتن —> رَو، شنُفتن —> شِنَو . )
▪️مثال:
۱ - دارویی که به بیمار تزریق شد دردِ بیمار را آریفت ( تسکین داد ) و او را به خوابی عمیق فرو بُرد.
۲ - این چَروین ( پماد ) درد و سوزشِ ناشی از گزشِ حشراتی مانندِ زنبور را می آریوَد ( التیام می بخشد. )
🔺 توجه:
🔹 #relief التیام، تسکین
or: #alleviation
🔹 #آریوش ( آریوِش )
یا: #آریفت
▪️مثال:
۱ - برای آریوِشِ ( التیامِ ) گرمازدگی حوله هایی نمناک به ما دادند که روی تن و صورت مان انداختیم.
۲ - پس از آریوشِ ( التیامِ، رفعِ ) انسداد در میزنایِ کلیه ی چپ اش، ورمِ پاها و صورتش میز بهبود یافت.
🔸 #reliefless بی التیام
🔸 #بی آریوش ( بی آریوِش )
🔹 #relievingly به شیوه ای التیام بخش
🔹 #آریوانه
🔸 #reliever التیام دهنده ( شخص یا چیز )
🔸 #آریوش گر ( آریوِش گر )
یا: #آریونده ( آریوَنده )
▪️مثال:
او برای کاهشِ اضطراب از تنها آریوَنده ای ( التیام گری ) که می شناخت؛ یعنی نوشیدنیِ الکلی، استفاده می کرد.
🔹 #alleviator التیام دهنده ( چیز یا دارو )
🔹 #آریونده ( آریوَنده )
🔸 #alleviatory
or: #alleviative
🔸 #آریوا ( آریوا )
▪️مثال:
هر دارویی که آریوا ( التیام بخش ) باشد ضرورتاً درمان کننده ی بیماری نیست.
🔹 #alleviant
🔹 #آریوان
🔸 #relieved التیام یافته، تسکین یافته، آسوده
or: #alleviated
🔸 #آریفته
▪️مثال:
او تنها فردِ آریفته ( التیام یافته ) در آن گروهی بود که دچارِ عقرب زدگی شده بودند. بقیه هنوز بهبود نیافته بودند.
🔹 #unrelieved التیام نیافته، تسکین نیافته
or: #unalleviated
🔹 #ناآریفته ( یا ناریفته )
▪️مثال:
پس از سال ها پیگیری، مشکلِ بچه های کار در ایران همچنان ناریفته ( التیام نیافته ) باقی مانده است.
🔸 #relievedly
🔸 #آریفته وار
🔹 #unrelievedly
🔹 #ناریفته وار
🔸 #relievable
🔸 #آریفتنی ( آریفتَنی )
یا: #آریونده
🔹 هم ریشه های دیگرِ #آریفتن ، #آریوش و #آریوان در زبان های ایرانی:
اوستایی� 👈� سبک کردن، جابجا شدن ➖� rənjayeiti ( پوکورنی )
اوستایی� 👈� فرز، چابک� ➖� rəvī
فارسی میانه 👈 تند، سریع ➖ raγ
فارسی 👈 رگ ( تند، سریع ) ، رگبار
پارتی 👈 تند، سریع ➖ raγ
سمنانی 👈 زود ➖ r�ik
کرمانی 👈 تند، سریع ➖ reng
سانسکریت 👈 شتافتن، جَستن ➖ r�mhatē
یونانی 👈 سبُک ➖ elaphros
لاتینی 👈 برداشتن، سبک کردن ➖ levare
لاتینی 👈 سبک ➖ levis
گوتی 👈 سبک ➖ leihts
لهستانی 👈 سبک ➖ lekki
فرانسه ای کهن 👈 تسکین دادن ➖ relever
انگلیسی 👈 تسکین دادن ➖ to relieve
پ. ه. ا 👈 سبک، کم وزن ➖ - legwh
🔺نکته:
برای دیدنِ فعلی دیگر از این ریشه بروید به: #to_levitate .
🔻🔻🔻
@JavidPajin 👈 فرهنگِ ریشه شناختیِ واژگانِ عمومی و تخصصی

شِنومیدن = تسکین دادن
شِنومِش = تسکین
شِنومَن = مُسَکِن
بن مایه: Dictionary of Manichean middle Persian and Parthian by Desmond Durkin - Meisterernst
{‹شنومَن› پیشنهاد من است ( بن مضارع پسوند ‹ َن› ) . همچون گردن ( آنچه می گردد ) ، نهنبن ( آنچه نهفته می کند ) ، پوشن و . . . }
...
[مشاهده متن کامل]

#پارسی دوست

بپرس