[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
سکن (۶۹ بار)
آرام گرفتن بعد از حرکت است . در وطن گرفتن و سکونت نیز به کار میرود . به معنی آرامش باطن و انس نیز آمده است . آن را در آیه اطمینان، میل و انس گفتهاند . زموج نسبت به زوج مایه آرامش و انس است . سَکَنَ (بر وزن فرس) آرامش و محل آرامش. چنانکه گفتهاند . بر آنها دعا کن دعای تو برای آنها آرامش و اطمینان خاطر است ، . خداوند از خانههای شما محل آرامش قرار داد - شکافنده صبح است و شب را محل آرامش کرد. اسکان: سکونت دادن . خدایا من بعضی از خانواده خود را به درّه غیر قابل کشت سکونت دادم. . زنان مطلّقه را در قسمتی از مسکن خود سکونت دهید. مسکن اسم مکان جمع آن مساکن میباشد . سکینة: آرامش قلب و اطمینان خاطر. طبرسی گوید: مصدر است به جای اسم مصدر آمده مثل قضیّه و بقیّه و عزیمت . این کلمه شش بار در قرآن آمده و همه درباره آرامش ظاهری است. راغب گوید: گفتهاند سکینه و سکن به معنی زوال ترس است . شرح آن در «تابوت» گذشت. مسکنه: درماندگی. طبرسی گوید: آم مصدر مسکین است و در اقرب آن را اسم گرفته به معنی فقر، ذلّت و ضعف. راغب گوید: اصح القولین آن است که میم آن زاید است. این کلمه دو بار در قرآن آمده و هر دو درباره یهود است بار دوم در . در هر دو آیه مقرر شدن ذلّت و مسکنت و قرین شدن با غضب خدا ذکر شده و علّت آن بدبختیها، کفر به آیات حق و قتل پیامبران است. این دو آیه با هم تفاوتی ندارند مگر در استثناء «اِلّا بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النّاسِ» که در «حبل» مشروحاً گفته شد. مسکنت را ابن اثیر و طبرسی فقر قلبی گفتهاند. به هر حال آن از سکون است و آن درماندگی بخصوصی است که از ذلّت و خواری ناشی میشود و شخص پیش خود شرمنده میشود و اینکه بیضاوی در تفسیر آیه دوم گفته: یهود در بیشتر اوقات فقراء و مساکین اند درست نیست گرچه سخنش در ایه اوّل وسیعتر از دوّم است. زیرا مسکنت فقر نیست. المنار در فرق ما بین ذلّت و مسکنت گوید: مسکنت حالتی است در شخص که از خود حقیر شمردن ناشی است به طوریکه برای خود حقی قائل نیست. و ذلّت حالتی است که منشأ و سبب ذلّت دیگران اند نه خود شخص. به هر حال در نتیجه کفر به آیات کفر به آیات خدا و قتل پیامبران خواری و ذلّت بر یهود مقرّر زده شد. مردم آنها را خوار و ذلیل دانستند و خود نیز در پیش خود مسکین و درمانده شدند و رفع آن بحبل من اللّه و حبل من الناس بسته است. به طوریکه هر شخص ستمکار در نظر دیگران خوار و در پیش خودش شرمنده است و اگر به سوی خودش شرمنده است و اگر به سوی خدا باز گردد و مردم در وی توبه احساس کنند هر دو رفع میشود آیه نمیگوید چنین شدند بلکه میگوید: رفع ذلّت و مسکنت به آن دو است . مسکین: درمانده باید دانست در قرآن کریم فقط در یک محل مساکین با فقراء در ردیف هم ذکر شدهاند . این باعث گفتگو شده که آیا هر دو به یک صنفند و یا صنف مستقلّی اند. بعضیها گفتهاند: مسکسن آن است که هیچ چیز نداشته باشد و آن از فقیر شدیدتر است ولی نمیکند که در آیه . مساکین به صاحب کشتی اطلاق شده است. با توجّه به اصل ماده خواهیم دانست هر یک صنف بخصوصی است گرچه در بعضی مصادیق قابل جمع اند فقر در لغت به معنی حاجت است، فقیر یعنی حاجتمند و مستمند. مسکین از سکون است یعنی درمانده. درماندگی ممکن است در اثر فقر باشد و یا از مرض، فلج، نقص عضو و دوری از مال و اهل و غیره. علی هذا مسکین از فقیر را اعمّ است بر خلاف بعضی از بزرگان که فقیر از لحاظ حاجت مسکین و درمانده است ولی بعضی مسکین و درمانده است ولی بعضی مسکین فقیر نیست مثل مساکین سوره کهف که صاحب کشتی بودند. در مجمع از شافعی و ابن انباری نقل شده که فقیر از مسکین اسوء حال است و با آیه «اَم+ا السَّفینَةُ فَکانَتْ لِمَساکینَ» استدلال کردهاند. عیاشی در تفسیر خود ذیل آیه . از محمدبن مسلم از امام صادق علیه السلام نقل کرده: فقیر آن است که سؤال نمیکند. و از ابی بصیر از آن حضرت نقل میکند: فقیر آن است که سؤال میکند. مسکین پر زحمتتر از اوست و بائس از هر دو پر مشقّتتر است. ولی در وسائل هر دو حدیث به عکس نقل شده. خلاصه سخن آنکه: مسکین به معنی درمانده. به نظر از فقیر اعم است. و اینکه امام علیه السلام مسکین را اسوء خالاً فرموده ظاهراً راجع به آیه صدقات است و گرنه از حیث لغت و آیه صدقات است و گرنه از حیث لغت و آیه صدقات آست و گرنه از حیث لغت و آیه 79 کهف شاید مسکین فقیر نباشد و مراد در آیه صدقات مال کسانی است که فقیراند و مالک قوت یکساله نیستند و نیز مال آنهائی است که مالک قوت یک روزه هم نیستند. * . سکّین بر وزن سجّین به معنی کارد است در اقرب گوید: آن آلت ذبح است در اقرب گوید: آن آلت ذبح است مذکّر و مؤنث هر دو آید و در غالب مذکر است جمع آن سکاکین میباشد یعنی به هر یک از آنان کاردی داد و به یوسف گفت نزد ایشان برو. این کلمه فقط یکبار در قرآن آمده است.
سکن (۶۹ بار)
آرام گرفتن بعد از حرکت است . در وطن گرفتن و سکونت نیز به کار میرود . به معنی آرامش باطن و انس نیز آمده است . آن را در آیه اطمینان، میل و انس گفتهاند . زموج نسبت به زوج مایه آرامش و انس است . سَکَنَ (بر وزن فرس) آرامش و محل آرامش. چنانکه گفتهاند . بر آنها دعا کن دعای تو برای آنها آرامش و اطمینان خاطر است ، . خداوند از خانههای شما محل آرامش قرار داد - شکافنده صبح است و شب را محل آرامش کرد. اسکان: سکونت دادن . خدایا من بعضی از خانواده خود را به درّه غیر قابل کشت سکونت دادم. . زنان مطلّقه را در قسمتی از مسکن خود سکونت دهید. مسکن اسم مکان جمع آن مساکن میباشد . سکینة: آرامش قلب و اطمینان خاطر. طبرسی گوید: مصدر است به جای اسم مصدر آمده مثل قضیّه و بقیّه و عزیمت . این کلمه شش بار در قرآن آمده و همه درباره آرامش ظاهری است. راغب گوید: گفتهاند سکینه و سکن به معنی زوال ترس است . شرح آن در «تابوت» گذشت. مسکنه: درماندگی. طبرسی گوید: آم مصدر مسکین است و در اقرب آن را اسم گرفته به معنی فقر، ذلّت و ضعف. راغب گوید: اصح القولین آن است که میم آن زاید است. این کلمه دو بار در قرآن آمده و هر دو درباره یهود است بار دوم در . در هر دو آیه مقرر شدن ذلّت و مسکنت و قرین شدن با غضب خدا ذکر شده و علّت آن بدبختیها، کفر به آیات حق و قتل پیامبران است. این دو آیه با هم تفاوتی ندارند مگر در استثناء «اِلّا بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النّاسِ» که در «حبل» مشروحاً گفته شد. مسکنت را ابن اثیر و طبرسی فقر قلبی گفتهاند. به هر حال آن از سکون است و آن درماندگی بخصوصی است که از ذلّت و خواری ناشی میشود و شخص پیش خود شرمنده میشود و اینکه بیضاوی در تفسیر آیه دوم گفته: یهود در بیشتر اوقات فقراء و مساکین اند درست نیست گرچه سخنش در ایه اوّل وسیعتر از دوّم است. زیرا مسکنت فقر نیست. المنار در فرق ما بین ذلّت و مسکنت گوید: مسکنت حالتی است در شخص که از خود حقیر شمردن ناشی است به طوریکه برای خود حقی قائل نیست. و ذلّت حالتی است که منشأ و سبب ذلّت دیگران اند نه خود شخص. به هر حال در نتیجه کفر به آیات کفر به آیات خدا و قتل پیامبران خواری و ذلّت بر یهود مقرّر زده شد. مردم آنها را خوار و ذلیل دانستند و خود نیز در پیش خود مسکین و درمانده شدند و رفع آن بحبل من اللّه و حبل من الناس بسته است. به طوریکه هر شخص ستمکار در نظر دیگران خوار و در پیش خودش شرمنده است و اگر به سوی خودش شرمنده است و اگر به سوی خدا باز گردد و مردم در وی توبه احساس کنند هر دو رفع میشود آیه نمیگوید چنین شدند بلکه میگوید: رفع ذلّت و مسکنت به آن دو است . مسکین: درمانده باید دانست در قرآن کریم فقط در یک محل مساکین با فقراء در ردیف هم ذکر شدهاند . این باعث گفتگو شده که آیا هر دو به یک صنفند و یا صنف مستقلّی اند. بعضیها گفتهاند: مسکسن آن است که هیچ چیز نداشته باشد و آن از فقیر شدیدتر است ولی نمیکند که در آیه . مساکین به صاحب کشتی اطلاق شده است. با توجّه به اصل ماده خواهیم دانست هر یک صنف بخصوصی است گرچه در بعضی مصادیق قابل جمع اند فقر در لغت به معنی حاجت است، فقیر یعنی حاجتمند و مستمند. مسکین از سکون است یعنی درمانده. درماندگی ممکن است در اثر فقر باشد و یا از مرض، فلج، نقص عضو و دوری از مال و اهل و غیره. علی هذا مسکین از فقیر را اعمّ است بر خلاف بعضی از بزرگان که فقیر از لحاظ حاجت مسکین و درمانده است ولی بعضی مسکین و درمانده است ولی بعضی مسکین فقیر نیست مثل مساکین سوره کهف که صاحب کشتی بودند. در مجمع از شافعی و ابن انباری نقل شده که فقیر از مسکین اسوء حال است و با آیه «اَم+ا السَّفینَةُ فَکانَتْ لِمَساکینَ» استدلال کردهاند. عیاشی در تفسیر خود ذیل آیه . از محمدبن مسلم از امام صادق علیه السلام نقل کرده: فقیر آن است که سؤال نمیکند. و از ابی بصیر از آن حضرت نقل میکند: فقیر آن است که سؤال میکند. مسکین پر زحمتتر از اوست و بائس از هر دو پر مشقّتتر است. ولی در وسائل هر دو حدیث به عکس نقل شده. خلاصه سخن آنکه: مسکین به معنی درمانده. به نظر از فقیر اعم است. و اینکه امام علیه السلام مسکین را اسوء خالاً فرموده ظاهراً راجع به آیه صدقات است و گرنه از حیث لغت و آیه صدقات است و گرنه از حیث لغت و آیه صدقات آست و گرنه از حیث لغت و آیه 79 کهف شاید مسکین فقیر نباشد و مراد در آیه صدقات مال کسانی است که فقیراند و مالک قوت یکساله نیستند و نیز مال آنهائی است که مالک قوت یک روزه هم نیستند. * . سکّین بر وزن سجّین به معنی کارد است در اقرب گوید: آن آلت ذبح است در اقرب گوید: آن آلت ذبح است مذکّر و مؤنث هر دو آید و در غالب مذکر است جمع آن سکاکین میباشد یعنی به هر یک از آنان کاردی داد و به یوسف گفت نزد ایشان برو. این کلمه فقط یکبار در قرآن آمده است.
wikialkb: تَسْکُنُون