تسک

لغت نامه دهخدا

تسک. [ ت ِ ] ( اِ ) در تداول عوام به معنی بخش و قسم و سهم خرد و کم باشد و نیز بمعنی صدقه و زکوة: باجی تسکم ده. و گمان میکنم طسق عربی که میگویند معرب از فارسی است از همین کلمه است. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || اجرت. خراج کشت و زرع به هر جریبی. ( یادداشت ایضاً ). و رجوع به طسق شود.

فرهنگ فارسی

در تداول عوام به معنی بخش و قسم و سهم خرد و کم باشد و نیز به معنی صدقه و زکوه .

گویش مازنی

/task/ آدم قدکوتاه – کوتوله - نوعی پرنده ی کوچک به اندازه ی چکاوک ۳کم عمق – کم ژرفا & گاو نرکوچک

پیشنهاد کاربران

بپرس