تسمین

لغت نامه دهخدا

تسمین. [ ت َ ] ( ع مص ) فربه کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء )( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). || چرب کردن طعام را به روغن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).درست کردن طعام را با روغن. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ) ( از المنجد ). || روغن دادن. ( تاج المصادر بیهقی ). روغن توشه دادن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) ( از المنجد ). روغن به خورد کسی دادن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || سردکردن. ( تاج المصادر بیهقی ). خنک کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). کمی سرد کردن ، به زبان مردم طائف و یمن. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ): اُتی الحجاج الثقفی بسمکة فقال للطباخ سمنها؛ ای بردها و کان من اهل الطائف. ( اقرب الموارد ). || بسیار حمد گفتن : و سَمَّنت ُ فی الحمد حتی سَمِن. ( اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || عطای بسیار کسی را دادن. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- فربه کردن پرواز ساختن . ۲- روغن دار کردن .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - فربه ساختن . ۲ - روغن دار کردن .

فرهنگ عمید

۱. فربه ساختن.
۲. روغن دار کردن.

پیشنهاد کاربران

بپرس