تسمیح. [ ت َ ] ( ع مص ) نرم رفتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). آسان رفتن. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( ازالمنجد ). || راست کردن نیزه. ( تاج المصادر بیهقی ). راست کردن نیزه به ثقاف. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || شتابی کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). اسراع. ( متن اللغة ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || گریختن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || آسان کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). آسانی کردن با کسی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ).آسانی و نرمی کردن و منه المثل : اذا لم تجد عزاً فسمح ؛ ای فکن لیناً و منه ُ، و سمَّح للقرینة بالقیاد. ( از اقرب الموارد ). آسانی و نرمی کردن. ( از المنجد ).