تسمع
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی تَسْمَعُ: می شنوی
معنی تُسْمِعُ: بشنوانی
معنی تَسْمَعْ: می شنوی (مجزوم شده چون جواب شرطی است که در جمله قبل آورده شده است )
معنی لَا تُسْمِعُ: نمی توانی بشنوانی (به حرفت گوش نمی دهند)
معنی لَا تَسْمَعُ: نمی شنود- گوش نمی دهد
معنی لَا یَسَّمَّعُونَ: نمی توانند گوش فرا دهند - در وضعیت گوش دادن قرار نمی گیرند (کلمه یسّمّعون در اصل یتسمعون بوده و تسمع به معنای گوش دادن است از معانی باب تفعل صیرورت یا به حالتی در آمدن است )
ریشه کلمه:
سمع (۱۸۵ بار)
شنواندن. . تو مردگان را شنواندن یا فهماندن نتوانی . در آیه ظاهراً به معنای فهماندن و دانا کردن است. . هر دو فعل امری اند ولی در تعجّب بکار میروند یعنی: روزی که پیش ما آیند چه قدر شنوا و بینا اند، چنان که در «بصر» گذشت.
معنی تُسْمِعُ: بشنوانی
معنی تَسْمَعْ: می شنوی (مجزوم شده چون جواب شرطی است که در جمله قبل آورده شده است )
معنی لَا تُسْمِعُ: نمی توانی بشنوانی (به حرفت گوش نمی دهند)
معنی لَا تَسْمَعُ: نمی شنود- گوش نمی دهد
معنی لَا یَسَّمَّعُونَ: نمی توانند گوش فرا دهند - در وضعیت گوش دادن قرار نمی گیرند (کلمه یسّمّعون در اصل یتسمعون بوده و تسمع به معنای گوش دادن است از معانی باب تفعل صیرورت یا به حالتی در آمدن است )
ریشه کلمه:
سمع (۱۸۵ بار)
شنواندن. . تو مردگان را شنواندن یا فهماندن نتوانی . در آیه ظاهراً به معنای فهماندن و دانا کردن است. . هر دو فعل امری اند ولی در تعجّب بکار میروند یعنی: روزی که پیش ما آیند چه قدر شنوا و بینا اند، چنان که در «بصر» گذشت.
wikialkb: تُسْمِع
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید