[ویکی فقه] تَسْلیم، رضا دادن به حکم قضا ، و در اصطلاح صوفیه استقبال از تقدیر با خشنودی و رضایت است.
تسلیم نشانۀ ثبات و استقامت بنده به هنگام نزول بلایا و عدم دگرگونی ظاهری و باطنی او، و اطاعت از اوامر و نواهی خداوند، بدون شکوه و شکایت است.
معنا و آثار تسلیم
از آن جا که بنای اسلام بر بندگی برای خداوند است، می توان تسلیم را با توجه به توحید معنا کرد و آن را کنار گذاشتن معبودهای دیگر و پرستش خدای واحد و سرسپردگی به او دانست. از این نقطه نظر، تسلیم شرط مسلمانی و معنای حقیقی عبادت، و کلید سعادت سالک در آخرت است، زیرا چنین تسلیمی به منزلۀ تصدیق خداوندی پروردگار، یعنی توحید حقیقی است که به نوبۀ خود موجب یقین سالک، و پس از آن اقرار قلبی و اقدام عملی او به توحید می گردد. به بیان دیگر، اگر فرد در ایمان به خداوند و توحید خود صادق باشد، تمام حجابها از برابر دیدگان او به کنار می رود و او جز خداوند هیچ عامل و مؤثری در عالم نمی شناسد و وجود حقیقی را تنها از آن او می داند. از این روی، نظر از غیر او می پوشد و خود را یکباره و یکجا تسلیم او می کند، زیرا خود و دیگر امور عالم را به طور ازلی و ابدی فانی و هالک می بیند و او را باقی و جاودان می یابد. آنگاه از چنین تسلیمی تصدیق حاصل می شود که توحید حقیقی است و خود موجد یقین است، و این یقین خود باعث اقرار قلبی و ادای حق آن، یعنی عمل صالح می گردد، و این مسیر، تحولی معنوی در وجود سالک است که علی (ع) نیز بدان اشاره کرده است. به این ترتیب، تسلیم در باطن خود برخاسته از فنای انانیت سالک در ارادۀ خداوند است، و به همین سبب، فرد در مقام تسلیم همچون گوی در دست چوگان باز است و با محو اراده اش در ارادۀ خداوند، خود را به کلی به او سپرده، و در همۀ امور به او اعتماد کرده است. این امر خود ناشی از معرفت سالک به این نکته است که همۀ نیکیها و زیباییها از خداوند، و همه زشتیها و بدیها از بنده است. به همین سبب، خداوند را شایستۀ اعتماد مطلق می داند، با اقتدا به پیامبر (ص)، خود را به او می سپارد و به او دل می بندد. (غافر/۴۰/۴۴) اما صوفیان مقدمۀ چنین تسلیمی را، تسلیم فرد مؤمن به رسول خدا (ص) دانسته اند و آن را لازمۀ تسلیم به خداوند و شرط درستی اسلام و ایمان فرد به شمار آورده اند.
تسلیم در نگاه صوفیه
تسلیم از جمله مقاماتی است که خود با جهد و کوشش سالک، و پس از طی مدارج سلوک حاصل می شود، از این رو ست که نویسندگان صوفیه گاه آن را از جملۀ بالاترین درجات سلوک عامه، یا پایین ترین مراحل سلوک منتهیان دانسته اند وآن را صفت سالکانی شمرده اند که هنوز مراتبی چند در پیش رو دارند. در چنین صورتی، تسلیم خود مقدمۀ بالاترین مقامات است، چنان که با رسیدن به آن، تجلی خداوند بر سالک عینیت می یابد و معرفت، محبت و مودت در وجود او محقق می شود. آنگاه از مودت، محو، اثبات، فنا و بقا حاصل می شود و سرانجام سالک به یقین و تمکین دست می یابد. از این رو ست که برخی صوفیه دوام سالک در سلوک خود را مشروط به دست یافتن او به مقام تسلیم کرده اند.
← مقام تسلیم برای عده ای قلیل
...
تسلیم نشانۀ ثبات و استقامت بنده به هنگام نزول بلایا و عدم دگرگونی ظاهری و باطنی او، و اطاعت از اوامر و نواهی خداوند، بدون شکوه و شکایت است.
معنا و آثار تسلیم
از آن جا که بنای اسلام بر بندگی برای خداوند است، می توان تسلیم را با توجه به توحید معنا کرد و آن را کنار گذاشتن معبودهای دیگر و پرستش خدای واحد و سرسپردگی به او دانست. از این نقطه نظر، تسلیم شرط مسلمانی و معنای حقیقی عبادت، و کلید سعادت سالک در آخرت است، زیرا چنین تسلیمی به منزلۀ تصدیق خداوندی پروردگار، یعنی توحید حقیقی است که به نوبۀ خود موجب یقین سالک، و پس از آن اقرار قلبی و اقدام عملی او به توحید می گردد. به بیان دیگر، اگر فرد در ایمان به خداوند و توحید خود صادق باشد، تمام حجابها از برابر دیدگان او به کنار می رود و او جز خداوند هیچ عامل و مؤثری در عالم نمی شناسد و وجود حقیقی را تنها از آن او می داند. از این روی، نظر از غیر او می پوشد و خود را یکباره و یکجا تسلیم او می کند، زیرا خود و دیگر امور عالم را به طور ازلی و ابدی فانی و هالک می بیند و او را باقی و جاودان می یابد. آنگاه از چنین تسلیمی تصدیق حاصل می شود که توحید حقیقی است و خود موجد یقین است، و این یقین خود باعث اقرار قلبی و ادای حق آن، یعنی عمل صالح می گردد، و این مسیر، تحولی معنوی در وجود سالک است که علی (ع) نیز بدان اشاره کرده است. به این ترتیب، تسلیم در باطن خود برخاسته از فنای انانیت سالک در ارادۀ خداوند است، و به همین سبب، فرد در مقام تسلیم همچون گوی در دست چوگان باز است و با محو اراده اش در ارادۀ خداوند، خود را به کلی به او سپرده، و در همۀ امور به او اعتماد کرده است. این امر خود ناشی از معرفت سالک به این نکته است که همۀ نیکیها و زیباییها از خداوند، و همه زشتیها و بدیها از بنده است. به همین سبب، خداوند را شایستۀ اعتماد مطلق می داند، با اقتدا به پیامبر (ص)، خود را به او می سپارد و به او دل می بندد. (غافر/۴۰/۴۴) اما صوفیان مقدمۀ چنین تسلیمی را، تسلیم فرد مؤمن به رسول خدا (ص) دانسته اند و آن را لازمۀ تسلیم به خداوند و شرط درستی اسلام و ایمان فرد به شمار آورده اند.
تسلیم در نگاه صوفیه
تسلیم از جمله مقاماتی است که خود با جهد و کوشش سالک، و پس از طی مدارج سلوک حاصل می شود، از این رو ست که نویسندگان صوفیه گاه آن را از جملۀ بالاترین درجات سلوک عامه، یا پایین ترین مراحل سلوک منتهیان دانسته اند وآن را صفت سالکانی شمرده اند که هنوز مراتبی چند در پیش رو دارند. در چنین صورتی، تسلیم خود مقدمۀ بالاترین مقامات است، چنان که با رسیدن به آن، تجلی خداوند بر سالک عینیت می یابد و معرفت، محبت و مودت در وجود او محقق می شود. آنگاه از مودت، محو، اثبات، فنا و بقا حاصل می شود و سرانجام سالک به یقین و تمکین دست می یابد. از این رو ست که برخی صوفیه دوام سالک در سلوک خود را مشروط به دست یافتن او به مقام تسلیم کرده اند.
← مقام تسلیم برای عده ای قلیل
...
wikifeqh: تسلیم_به_رضا