تسلس

لغت نامه دهخدا

تسلس. [ ت َ س َل ْ ل ُ ] ( ع مص ) سالوسی و مکاری. ( لطایف از غیاث اللغات ) ( آنندراج ). سالوسی کردن :
تا به ناموس مسلمانی زیند
در تسلس تا ندانی که کیند.
مولوی.
نور آن گوهر چو بیرون تافته ست
زین تسلسها فراغت یافته ست.
مولوی.

فرهنگ فارسی

سالوسی و مکاری

پیشنهاد کاربران

مکر
نیرنگ
فریب
سالوس
دغل کاری
مردم فریبی
تا به ناموس مسلمانی زیند
در تسلس تا ندانی که کیند
✏ �مولوی�

بپرس