تسفیه. [ ت َ ه ْ ] ( ع مص ) سفیه خواندن. ( زوزنی ). بی خرد خواندن. ( مجمل اللغة ). نسبت نادانی کردن به سوی کسی. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). نادان و سفیه خواندن. ( آنندراج ). به سفاهت منسوب کردن کسی را. ( اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || نادان گردانیدن کسی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). نادان و سفیه کردن. ( آنندراج ).