تسفیر

لغت نامه دهخدا

تسفیر. [ ت َ] ( ع مص ) به سفر فرستادن کسی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ) ( از المنجد ). || میان مغرب و عشا چرانیدن شتران را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). میان دو عشا و سفیدی صبح چرانیدن شتران را. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). || برافروختن و شعله ناک گردانیدن آتش را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || سفار بر پشت بینی شتر نهادن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). سفار بر پشت بینی شتر نهادن و مهار کردن در بینی شتر. ( از متن اللغة ). سفار در بینی شتر کردن. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || نزدیک شدن آفتاب به غروب و آن محرف تشفیر است. ( از متن اللغة ). رجوع به تشفیر شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس