تسعسع

لغت نامه دهخدا

تسعسع. [ ت َ س َس ُ ] ( ع مص ) سپری شد زندگانی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || پیر و خرف شدن مرد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ). || بیشتر گذشتن از ماه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). بیشتر روزهای ماه سپری شدن. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). || نزدیک نهادن پیرمرد گامها را و لرزیدن از پیری. ( از متن اللغة ).نزدیک نهادن گامها. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || برهنه شدن دندان از لب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). || فرو افتادن حال کسی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). انحطاط حال کسی. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). || بد حال شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). دگرگون و فاسد شدن هر چیز. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس