تسطیر
/tastir/
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
برگماشته شدن مسلط شدن بر چیزی و اشرف داشتن و نگهبانی کردن بر آن و متعهد احوال آن شدن
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. نوشتن.
۳. سخن های پریشان و افسانه سر هم کردن.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید