تسریح
/tasrih/
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. گسیل کردن.
۳. رها کردن ستور برای چرا.
۴. طلاق دادن زن.
۵. گشودن و شانه زدن و فروهشتن موی.
دانشنامه اسلامی
پیشنهاد کاربران
سَرَح:
به معنای خارج شدن و ترک مشتاقانه از مکانی از روی انگیزه و رغبت را گویند. تَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ، حکم این لغت در باب زنان به معنای رهاکردنی نیکو هنگام طلاق آمده �وَ لَکُمْ فِیها جَمالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَ حِینَ تَسْرَحُونَ� "تُرِیحُونَ" یعنی شما لذت می برید از تماشای زیبایی گوسفندان خود در زمان شب که وارد آغل می شوند.
... [مشاهده متن کامل]
به معنای خارج شدن و ترک مشتاقانه از مکانی از روی انگیزه و رغبت را گویند. تَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ، حکم این لغت در باب زنان به معنای رهاکردنی نیکو هنگام طلاق آمده �وَ لَکُمْ فِیها جَمالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَ حِینَ تَسْرَحُونَ� "تُرِیحُونَ" یعنی شما لذت می برید از تماشای زیبایی گوسفندان خود در زمان شب که وارد آغل می شوند.
... [مشاهده متن کامل]