تسرع

لغت نامه دهخدا

تسرع. [ ت َ س َرْ رُ ] ( ع مص ) شتافتن بسوی بدی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). بشتافتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( آنندراج ). || پیشی گرفتن وشتافتن به چیزی. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ) ( از المنجد ). || شتاب کردن. ( از المنجد ).

فرهنگ فارسی

شتافتن بسوی بدی . پیشی گرفتن و شتافتن به چیزی .

فرهنگ عمید

شتافتن، مبادرت کردن، شتاب کردن در امری.

پیشنهاد کاربران

بپرس