تسرر

لغت نامه دهخدا

تسرر. [ ت َ س َرْ رُ ] ( ع مص ) سریه گرفتن کسی را. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( ازمتن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ): تسرر فلان ؛ اتخذ سریة و یقال تسری ایضاً علی الابدال... ( اقرب الموارد ). || بزنی گرفتن مردی مالدار و لئیم دختری را، یا بزنی گرفتن دختری بی چیز را بخاطر شرافت نسب او. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || شکافته شدن جامه. ( از متن اللغة )( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ): تسررالثوب ؛ تشقق.

پیشنهاد کاربران

بپرس