تسرح. [ ت َ س َرْ رُ ] ( ع مص ) گشاده شدن و فروهشته شدن موی . ( ناظم الاطباء ). || خارج شدن و رفتن مرد از مکان. ( از متن اللغة ) ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ). || تسرح کتان ، تخلص بعض آن از بعضی دیگر. ( از المنجد ). || زدوده شدن اندوه از کسی. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ) ( از المنجد ).