تَسَرُج در معنا پخش شدن صوت صدا در زمان می باشد، همانند نسخ صوت صدای رسول اکرم از بابت قرآن خواندن.
تَسَرُج چو اندر نَسخِ زمان اوج صدا داد،
گرفتار چم مگشت و مکان را ز خود گشاد،
بر بینایی کنان درک و تفسیر قرآن دهد،
همانند یک هد هد سخن ز جان دهد،
منم مرده تویی بینا که بیان اندر زبان باشد،
... [مشاهده متن کامل]
صدا داده مکان را ز اوج زمان پاشد،
قرارم ز بر رضای جان آید،
اندر فرقان تنم ستایش ها را گشاید،
به نُسخِ دل رسان نهان کرده جوانه،
همانند گِل داده گُل را اندر ستانه،
ستیز و پرهیزم ز فدا بر خدای آید برون،
چرا چون جوانه هم داده مرا ز خود درب خون،
ترنج و نقش و کاشی بر این دیوان خاکم،
پروا کرده نهان اندرون هم حلاکم،
ز غرف غاف بیانم کرده تازه،
بداده دگرباری چناووش توتی سخن را درب پود خافه،
برین دُر � کا ها یا ع ص�،
صدا شود اندرونم مرگ قبله پاد،
ز دُر برون آرد جواهر،
ز چشم گریان مسکین باشد چشمان ماهر،
به گفتار چمم اندر تُکانه،
گرفتار قوانین بگشتم در این زمانه،
ای که خار دندان مشو بر این ما اِرَم،
ز اجبار آید برون دیوان غم،
عُرُفاتُ جنین شُکرم سپاسیست،
بر یکتا یگانه غُرفَش جٌرافیست،
که اندر نهان آرد بهانه،
ولیکن دهد مرا دگرباری ز خود هم تُکانه…
گرفتار چم مگشت و مکان را ز خود گشاد،
بر بینایی کنان درک و تفسیر قرآن دهد،
همانند یک هد هد سخن ز جان دهد،
منم مرده تویی بینا که بیان اندر زبان باشد،
... [مشاهده متن کامل]
صدا داده مکان را ز اوج زمان پاشد،
قرارم ز بر رضای جان آید،
اندر فرقان تنم ستایش ها را گشاید،
به نُسخِ دل رسان نهان کرده جوانه،
همانند گِل داده گُل را اندر ستانه،
ستیز و پرهیزم ز فدا بر خدای آید برون،
چرا چون جوانه هم داده مرا ز خود درب خون،
ترنج و نقش و کاشی بر این دیوان خاکم،
پروا کرده نهان اندرون هم حلاکم،
ز غرف غاف بیانم کرده تازه،
بداده دگرباری چناووش توتی سخن را درب پود خافه،
برین دُر � کا ها یا ع ص�،
صدا شود اندرونم مرگ قبله پاد،
ز دُر برون آرد جواهر،
ز چشم گریان مسکین باشد چشمان ماهر،
به گفتار چمم اندر تُکانه،
گرفتار قوانین بگشتم در این زمانه،
ای که خار دندان مشو بر این ما اِرَم،
ز اجبار آید برون دیوان غم،
عُرُفاتُ جنین شُکرم سپاسیست،
بر یکتا یگانه غُرفَش جٌرافیست،
که اندر نهان آرد بهانه،
ولیکن دهد مرا دگرباری ز خود هم تُکانه…