تسحن

لغت نامه دهخدا

تسحن. [ ت َ س َح ْ ح ُ ] ( ع مص ) نیکو دیدن هیئت مال را و نیکو یافتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). نگریستن به هیئت و رنگ ونهاد مال. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ) ( از المنجد ): تسحن المال ؛ نظر الی سَحَنائِه. ( متن اللغة ).

فرهنگ فارسی

نیکو دیدن هیئت مال را و نیکو یافتن . نگریستن به هیئت و رنگ و نهاد و مال .

پیشنهاد کاربران

بپرس