تسبید

لغت نامه دهخدا

تسبید. [ ت َ ] ( ع مص ) موی ستردن و از بیخ برکندن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). از بیخ برکندن موی چنانکه به پوست بچسبد: سبد شعره ؛ استأصله حتی الزقه بالجلد. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || چرب ناکردن سر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). چرب ناکردن و شستن سر. ( از متن اللغة ). || گشاده و تر رها کردن موی سر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد )( از المنجد ). شانه کردن مرد سر خود را و رد کردن مویها را و رها کردن آنها را. ( از ناظم الاطباء ). || نمایان شدن پرچوزه و موی سر بعد ستردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). نمایان شدن پرچوزه مرغ و موی سر پس از ستردن. ( ناظم الاطباء ). برآمدن موی ریزه زرد جوجه. ( از متن اللغة ). || پر درآوردن جوجه و سیخ شدن پر آن. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || روییدن موی پس از تراشیدن و آغاز شدن سیاهی آن. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). روییدن موی پس از تراشیدن. ( از المنجد ). || نو برآمدن گیاه نصی در قدیم آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نو برآمدن گیاه نصی در ریشه کهنه آن. ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). از نو روییدن گیاه تازه بین قدیم آن. ( از المنجد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس