تسبیخ

لغت نامه دهخدا

تسبیخ. [ ت َ ] ( ع مص ) سبک گردانیدن. ( زوزنی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || آرام دادن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || واچیدن پنبه. ( تاج المصادر بیهقی ). واخیدن پشم و پنبه. ( زوزنی ). پیچیدن پنبه و مانند آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). پیچیدن پنبه بعد از کمان زدن برای رشتن. ( از متن اللغة ). تنفیش و توسیع پنبه. ( از اقرب الموارد ). تنفیش پنبه. ( از المنجد ). || سبک کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ): «اللهم سبخ عنی الحمی والشدة اوالاذی ؛ ای اکشفه عنی و خففه و اما قوله «فسبخ علیک الهم »؛ فعلی فیه بمعنی عن. ( اقرب الموارد ). || بیارمیدن رگ از درد و جست ( ضربان ) دردگین. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). آرمیدن رگ. ( از المنجد ): سمع اعرابی یقول : «الحمدللّه علی تسبیخ العرق و اساغةالریق ». ( اقرب الموارد ). || بیارمیدن و سست گردیدن گرما. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). آرمیدن و سست شدن گرما و غضب و جز آنها. ( از متن اللغة ). سست شدن گرما. ( تاج المصادر بیهقی ). || نیک خفتن. ( تاج المصادر بیهقی ). در خواب سنگین و طولانی شدن. ( از متن اللغة ). بخواب سنگین خفتن. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || فارغ بودن. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || تباعد در زمین. ( از متن اللغة ).

پیشنهاد کاربران

بپرس