تسبانیدن. [ ت َ دَ ] ( مص ) سبب شکافتن لب شدن و تفسانیدن . ( ناظم الاطباء ). || گرم کردن . ( ناظم الاطباء ). || خبه کردن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). خفه کردن. ( ناظم الاطباء ) : چیزی افتاد میان تلو و خار آن را بتسبانید. ( ترجمه دیاتسارون ص 213 انجیل لوقا ).