تسابق. [ ت َ ب ُ ] ( ع مص ) بر یکدیگر پیشی گرفتن. ( زوزنی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از دهار ) ( ازاقرب الموارد ) ( از المنجد ) : اصناف خلایق به خدمت او تسابق و تسارع نمودند. ( جهانگشای جوینی ). || تناضل در تیراندازی. ( از متن اللغة ). || گرو بستن در اسب دوانی. ( از متن اللغة ).