تزین. [ ت َ زَی ْ ی ُ ]( ع مص ) آراسته شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). خویشتن را بیاراستن. ( زوزنی ). خویشتن را برآراستن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( از مجمل اللغة ). نیک و آراسته شدن.( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ): تزین اصلها و تصون فرعها. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 299 ).
فرهنگ فارسی
۱-( مصدر ) آراسته شدن زینت یافتن. ۲- ( اسم ) آراستگی . ۳- خود آرایی . جمع تزینات .
فرهنگ معین
(تَ زَ یُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) آراسته شدن ، زینت یافتن .