تزک

لغت نامه دهخدا

تزک. [ ت ُ زُ ] ( ترکی ، اِ ) ترتیب و انتظام و ضابطه لشکر و مجلس و این لفظ ترکی است. گاهی توزک به زیادت واو نویسند مطابق رسم خط ترکی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || ترکش. ( آنندراج ) ( بهارعجم ) :
فوج صد بوالهوس از ناوک آهی شکنم
تزک سینه پر از ناوک دلدوز من است.
سنجر کاشی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

ترتیب و انتظام و ضابطه لشکر و مجلس و این لفظ ترکی است .

فرهنگ عمید

۱. تعلیم وتربیت.
۲. نظم وترتیب.
۳. سامان و آرایش.

واژه نامه بختیاریکا

( تُزُک ) چُک؛ پر رو

دانشنامه عمومی

تزک (سرده). تزک، پیزر ( نام علمی: Scirpus ) نام یک سرده از تیره جگنیان است.
عکس تزک (سرده)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس