تزویج

/tazvij/

مترادف تزویج: ازدواج، زناشویی، مزاوجت، نکاح، وصلت ، جفت گرفتن، زناشویی کردن، همسر گرفتن

متضاد تزویج: طلاق، جدایی، طلاق دادن، جدا شدن

معنی انگلیسی:
giving in marriage, coupling, [o.s.] coupling

لغت نامه دهخدا

تزویج. [ ت َ زْ ] ( ع مص ) مرد را زن دادن وزن را شوی دادن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از زوزنی ) ( از ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( از دهار ) ( منتهی الارب ) ( از غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). و زوجناهم بحور عین. ( قرآن 44 و 52 / 20 ). || جفت و قرین کردن. ( زوزنی ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). چیزی را به چیزی قرین کردن. ( از المنجد ). فردی را قرین فرد دیگر کردن :
خطبه تزویج پراکنده کن
دختر خود نامزد بنده کن.
نظامی.
|| در بیت زیر، ظاهراً بمعنی بهم آمیختن ، همبستر شدن :
به پاکی مریم ازتزویج یوسف
به دوری عیسی از پیوند عیشا.
خاقانی.

فرهنگ فارسی

مردرازن دادن، زن راشوهردادن، همسرگرفتن
۱-( مصدر ) همسر گرفتن جفت گرفتن . ۲- ( اسم ) زنا شویی . جمع : تزویجات.

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) همسر گرفتن ، جفت گرفتن .

فرهنگ عمید

زناشویی کردن، همسر گرفتن.

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

تزویجتزویجتزویجتزویج
1 : [تَ زْ] ( ع مص ) مرد را زن دادن و زن را شوی دادن.
( تاج المصادر بیهقی ) ( از زوزنی ) ( از ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( از دهار ) ( منتهی الارب ) ( از غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( متن اللغه ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ) .
...
[مشاهده متن کامل]

و زوجناهم بحور عین.
( قرآن 44 و 52 / 20 ) .

2 : جفت و قرین کردن.
( زوزنی ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) .
چیزی را به چیزی قرین کردن.
( از المنجد ) .
فردی را قرین فرد دیگر کردن :
خطبهء تزویج پراکنده کن
دختر خود نامزد بنده کن.
نظامی.
3 : در بیت زیر، ظاهراً بمعنی بهم آمیختن، همبستر شدن :
به پاکی مریم از تزویج یوسف
به دوری عیسی از پیوند عیشا.
خاقانی.

بپرس