[ویکی الکتاب] معنی تَزْهَقَ: به سوی هلاکت (بیرون)رود(کلمه زهوق به معنای خروج به سختی ، و اصل آن بطوری که گفتهاند به معنای بیرون آمدن جان و مردن است )
ریشه کلمه:
زهق (۵ بار)
اقرب الموارد زهق و زهوق را خروج روح و هلاکت و بطلان و غیره گفته است. در مجمع نیز هلاکت و بطلان است. صحاح و قاموس اضمحلال را از جمله معانی آن شمردهاند ابن اثیر نیز هلاکت و موت و خروج روح گفته است. راغب خروج روح از کثرت تأسف میداند طبرسی هلاکت را در «زهقت نفسه» نیز جاری دانسته گوید: گویا روحش برای هلاکت خارج شده است . خلاصه همه دو معنی است خروج روح و هلاکت ، . طبرسی و بیضاوی در ذیل آیه فوق زهق را خروج با صعوبت گفتهاند. یعنی خدا میخواهد با اموال و اولاد آنها را معذّب کند و در حال کفر جانشان در آید و بمیرند. ولی بهتر این است بگوئیم: در حال کفر هلاک شوند و آن همان استدراج است که در «درج» گذشت اموال و اولاد به تدریج استعداد هدایت را از دستشان میگیرد و تدریجاً هلاک میگردند با آنکه پیوسته با کفر توأم اند علی هذا هلاکت نفس در این جهان است . زاهق به معنی هلاک شونده و اضمحلالپذیرنده است . یعنی حق را بر باطل مینهیم مغز آن را میشکند آنگاه بینی که باطل پوچ و ناچیز است. . اگر مراد از «الباطل» شرک و بت پرستی باشد اسلام ازبین رفت و ریشه کن گردید و اگر مطلق بودن و هلاکت مطلق باطل است به نظر میآید منظور این است: حق آمد و باطل پاشیده و مضمحل گردید و در آن عجبی نیست زیرا که شأن باطل همان پاشیدگی و اضمحلال است. و این مخالف آن نیست که باطل به وسیله بعضی عوامل خارجی ادامه یابد ولی نظر بذاتش مضمحل و بی ثبات است واللّه اعلم.
ریشه کلمه:
زهق (۵ بار)
اقرب الموارد زهق و زهوق را خروج روح و هلاکت و بطلان و غیره گفته است. در مجمع نیز هلاکت و بطلان است. صحاح و قاموس اضمحلال را از جمله معانی آن شمردهاند ابن اثیر نیز هلاکت و موت و خروج روح گفته است. راغب خروج روح از کثرت تأسف میداند طبرسی هلاکت را در «زهقت نفسه» نیز جاری دانسته گوید: گویا روحش برای هلاکت خارج شده است . خلاصه همه دو معنی است خروج روح و هلاکت ، . طبرسی و بیضاوی در ذیل آیه فوق زهق را خروج با صعوبت گفتهاند. یعنی خدا میخواهد با اموال و اولاد آنها را معذّب کند و در حال کفر جانشان در آید و بمیرند. ولی بهتر این است بگوئیم: در حال کفر هلاک شوند و آن همان استدراج است که در «درج» گذشت اموال و اولاد به تدریج استعداد هدایت را از دستشان میگیرد و تدریجاً هلاک میگردند با آنکه پیوسته با کفر توأم اند علی هذا هلاکت نفس در این جهان است . زاهق به معنی هلاک شونده و اضمحلالپذیرنده است . یعنی حق را بر باطل مینهیم مغز آن را میشکند آنگاه بینی که باطل پوچ و ناچیز است. . اگر مراد از «الباطل» شرک و بت پرستی باشد اسلام ازبین رفت و ریشه کن گردید و اگر مطلق بودن و هلاکت مطلق باطل است به نظر میآید منظور این است: حق آمد و باطل پاشیده و مضمحل گردید و در آن عجبی نیست زیرا که شأن باطل همان پاشیدگی و اضمحلال است. و این مخالف آن نیست که باطل به وسیله بعضی عوامل خارجی ادامه یابد ولی نظر بذاتش مضمحل و بی ثبات است واللّه اعلم.
wikialkb: تَزْهَق