تزمل. [ ت َ زَم ْ م ُ ] ( ع مص ) خویشتن درجامه پیچیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). خود را در جامه پیچیدن. ( مجمل اللغة ). در پیچیده شدن به جامه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تلفف و تدثر. ( متن اللغة ). پیچیده شدن به جامه. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ).
فرهنگ معین
(تَ زَ مُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) در جامه پیچیده شدن .