تزمخر. [ ت َ زَ خ ُ ] ( ع مص ) در خشم آمدن و بانگ برزدن پلنگ. ( از منتهی الارب )( ناظم الاطباء ) ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). شکوفه آوردن و بلند شدن گیاه. ( از متن اللغة ). || امتلاء و اکتهال شباب. ( از متن اللغة ). انبوه شدن و بهم درپیچیدن درخت. ( از متن اللغة ).