تزعزع

لغت نامه دهخدا

تزعزع. [ ت َ زَ زُ] ( ع مص ) جنبیدن. ( زوزنی ) ( دهار ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). جنبش. ( غیاث اللغات ). تحرک و تقلقل چیزی. ( ازاقرب الموارد ) ( المنجد ). تحرک. ( متن اللغة ). || بهم خوردن یا لقی دندانها. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || ( اِ ) حالتی در دماغ که چنان نماید که حرکت کند با درد. حالتی در مغز که گویی جنبان است با دوار و دردی. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

جنبیدن جنبش .

فرهنگ عمید

جنبیدن، از جا تکان خوردن، جنبش.

پیشنهاد کاربران

بپرس