تزعب

لغت نامه دهخدا

تزعب. [ ت َ زَع ْ ع ُ ] ( ع مص ) شتافتن. ( از متن اللغة ). || شادمان شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تنشط. ( متن اللغة ). نشاط داشتن. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || خشم گرفتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تغیظ. ( متن اللغة ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || در اکل و شرب کثرت کردن و زیادت نمودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). در خوردن و آشامیدن زیاده روی کردن. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || مال را در خود تقسیم کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تقسیم کردن قوم مال را در میان خود. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس