تزرنق. [ ت َ زَ ن ُ ] ( ع مص ) متغیر و دیگرگون گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || پوشیدن جامه و پوشیده شدن در آن. || و بر زرنوق ( نهر کوچک ) به اجرت آب کشی کردن.( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || به سلف خرید کردن. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ) ( از المنجد ).