تزاور

لغت نامه دهخدا

تزاور. [ ت َ وُ ] ( ع مص ) یکدیگر را زیارت کردن. ( زوزنی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغه ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || برگشتن از چیزی و مایل شدن از آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغه ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). میل کردن و انحراف نمودن. ( آنندراج ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی تَّزَاوَرُ: متمایل میشود(از مصدرتزاور است به معنای تمایل که از ماده زور به معنای میل گرفته شده . )
ریشه کلمه:
زور (۶ بار)

تعبیر به «تَزاوَرُ» که به معنای «تمایل پیدا کردن» است، این نکته را دربردارد که گویی خورشید، مأموریت داشت از سمت راست غار، بگذرد. و از این گذشته «تَزاوَرُ» که از مادّه «زیارت» است توأم با آغازگری است که مناسب طلوع آفتاب می باشد.

پیشنهاد کاربران

بپرس