تریش

لغت نامه دهخدا

تریش. [ ت َ / ت ِ ] ( اِ ) پاره بلند کم عرض که از پارچه یا پوست یا امثال آنها جدا کنند. ( فرهنگ نظام ). قطعه ای از پارچه و یا پوست و جز آن که بلند و باریک باشد. ( ناظم الاطباء ). تریشه. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ نظام ). و رجوع به تریشه شود.

تریش. [ ت َ ] ( اِ ) خدمت. ( آنندراج ). به ترکی خدمت. ( مؤیدالفضلا ).

تریش. [ ت َی ْ ی ُ ] ( ع مص ) به نیکی رسیدن و بدنبال آن ، اثر آن بروی دیده شدن. ( از اقرب الموارد ). ارتیاش. ( اقرب الموارد ). رجوع به همین کلمه شود. || ابوالفتوح در تفسیر خود کلمه «ریشا» را به نقل از عبداﷲ عباس ، مجاهد و ضحاک و سدی به مال تفسیر کرده و اضافه میکند: یقول اعرب ، تریش الرجل اذا تمول. ( تفسیر ابوالفتوح چ 2 ج 4 ص 356 ).

فرهنگ فارسی

به نیکی رسیدن و بدنبال آن اثر آن بر وی دیده شدن .

دانشنامه عمومی

تریش، روستایی در دهستان گوهران بخش گوهران شهرستان بشاگرد در استان هرمزگان ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۹۲ نفر ( ۲۵ خانوار ) بوده است. [ ۱]
عکس تریش
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

ما مشدیا هم از کلمه تریش استفاده می کنیم 😂
به معنای پاره کردن

تریش ( تلیش ) ::در زبان لری بختیاری به معنی
پاره
جمله لری
همو پرچه نه به تریشنس ::
همان پارچه را پاره کن

بپرس