لغت نامه دهخدا
تریدن. [ ت ُ دَ ] ( مص ) رمیدن. ( برهان ) ( فرهنگ جهانگیری ) ( غیاث اللغات ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). رمیدن و گریختن. ( ناظم الاطباء ). رمیدن و شوریدن ، مرادف توریدن. ( فرهنگ رشیدی ).
فرهنگ فارسی
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
تریدن =در گویش محلی راوری به معنی فرو ریختن چیزی است، مثل فرو ریختن خمیر در تنور یا پایین ریختن اب مثل آبشار میگن تریدن
تُریدن = در گویش محلی راوری به فرو ریختن چیزی میگن تریدن مثل ریختن آب ، ریختن خمیر در تنور .
در گویش اصفهان، تُریدن به چم چرخیدن، دُور خوردن،
تُر یا دُور شایدبا واژه tour به چم گردش یا جهانگردی و turn به چم چرخ، چرخیدن همریشه باشد.
تُر یا دُور شایدبا واژه tour به چم گردش یا جهانگردی و turn به چم چرخ، چرخیدن همریشه باشد.
تریدن ( toridan ) : [اصطلاح نانوایی] وقتی نان را به دیواره تنور می چسبانند ممکن است قسمتی از خمیر به دیواره نچسبد و به کف تنور بیفتد این کار را تریدن نون می گویند.