تریج
/tirij/
لغت نامه دهخدا
تریج. [ ت ِ ] ( اِ ) تریز. تیریز: به تریج قبای کسی بر خوردن ، بصورت استهزاء؛کمترین بی حرمتی شدن به کسی که حرمتی ندارد. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). و رجوع به تریز و تیریز شود.
فرهنگ فارسی
ریح تریج باد تند باد شدید یا رجل تریح .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
یحیا خان چیزی که نمیدانی کلمه را خراب نکن درتمام متن های تاریخی ازجمله نامه های فراهانی وامیرکبیر تریج نوشته شده واصل آن به معنی سه کنج استtriage حالا هم که بیمارستان میرید پرستارا میگن برو تریاژ یعنی سه کنجی
ولی مثلا کلاس میذارن تریج قبا هم که میگن یعنی سه کنج قبا که محل قائمه شدن پارچه است
ولی مثلا کلاس میذارن تریج قبا هم که میگن یعنی سه کنج قبا که محل قائمه شدن پارچه است
مر تبه، قدر ، قیمت
تریج در حقیقت بایستی با ط نوشته شود. این کلمه از کلمه طراز به این شکل تبدیل شده.
طراز � طریز � تریز � تریج
طراز جامعه حاشیه ی جامعه است که در زمان های قدیم در لباس دولتیان نام خلیفه و ولیعهد او نوشته میشد و هنگامی که به شخصی که مقام بالایی داشته توهین می شده و اسباب ناراحتی او می شده. دیگران می گفتند به طراز جامعه او بر خورده ، یعنی به مقام و رتبه او توهین شده.
... [مشاهده متن کامل]
به طور مثال در تاریخ بیهقی در خصوص ولایت عهدی امام رضا چنین آمده که : علم های سیاه برانداخت و سبز کرد و نام رضا بر درم و دینار و طراز جامه ها نبشتند و کار آشکار شد.
طراز � طریز � تریز � تریج
طراز جامعه حاشیه ی جامعه است که در زمان های قدیم در لباس دولتیان نام خلیفه و ولیعهد او نوشته میشد و هنگامی که به شخصی که مقام بالایی داشته توهین می شده و اسباب ناراحتی او می شده. دیگران می گفتند به طراز جامعه او بر خورده ، یعنی به مقام و رتبه او توهین شده.
... [مشاهده متن کامل]
به طور مثال در تاریخ بیهقی در خصوص ولایت عهدی امام رضا چنین آمده که : علم های سیاه برانداخت و سبز کرد و نام رضا بر درم و دینار و طراز جامه ها نبشتند و کار آشکار شد.
درتداول عامه
معمولا میگند به تریب قبابرنخوره
به تریج قبا
به تریزقبا
معمولا میگند به تریب قبابرنخوره
به تریج قبا
به تریزقبا