تریاک خوردن. [ ت َ / ت ِرْ خوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) در هلاک خود کوشیدن. ( آنندراج ). خود را بتریاک مسموم کردن : بمن گفتی ای آفتاب غلام که افیون حلال است و صهبا حرام چنانم حدیث تو از کار برد که خواهم از این قصه تریاک خورد.
طاهر وحید ( از آنندراج ).
محبت کرد ازبس تلخ بر من زندگانی را اگر زهرم نمیداد آسمان تریاک میخوردم.